جدول جو
جدول جو

معنی وجه - جستجوی لغت در جدول جو

وجه
سویه
تصویری از وجه
تصویر وجه
فرهنگ واژه فارسی سره
وجه
روی و چهره و بمعنای پول هم گویند
تصویری از وجه
تصویر وجه
فرهنگ لغت هوشیار
وجه
((وَ))
روی، چهره، طریقه، جهت، پول، جمع وجوه، ذات، شخص، قصد، نیت، دلیل، سبب، ضمان پول (یا مالی) که برای ضمانت می سپارند، مصالحه آن چه برای برقراری صلح میان دو طرف مورد معامله قرار می گیرد
تصویری از وجه
تصویر وجه
فرهنگ فارسی معین
وجه
طریقه، روش، پول، علت، سبب، روی، چهره، امکان، توان، صفحه، وجود، ذات
وجه معاش: پولی که با آن زندگانی را می گذرانند
تصویری از وجه
تصویر وجه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وجهه
تصویر وجهه
ناحیه، طرف، جانب، سمت، آنچه به آن توجه کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وجهه
تصویر وجهه
روش و طریق، سوی و کرانه، جانب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وجها
تصویر وجها
جمع وجیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وجهه
تصویر وجهه
((و ه))
طرف، جانب، اعتبار، آبرو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توجه
تصویر توجه
روی آوری، پروا، رویکرد، منید، پرداختن، دریافت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زوجه
تصویر زوجه
همسر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از موجه
تصویر موجه
درست انگاشته، پذیرفتنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بوجه
تصویر بوجه
به روش به گونه ی
فرهنگ لغت هوشیار
از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است شکل گل کروی و دارای خارهای غلاب مانندیست که بر پشم گوسفندان بهنگام چرا میچسبد. دوزه دووجه دو ستو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روجه
تصویر روجه
شتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوجه
تصویر زوجه
جمع زوج، شویان شوهران مونث زوج: زن همسرمرد زن همسر مرد جمع زوجات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوجه
تصویر جوجه
بچه مرغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوجه
تصویر اوجه
بزرگتر، با عظمت تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توجه
تصویر توجه
روی نهادن، روی آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
پارچه ای چهار گوش که در زیر بغل جامه دوزند بغلک، پارچه مثلث متساوی الساقین که از تریز جامه ببرند تا خشتک را بر آن دوزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توجه
تصویر توجه
رو کردن، روی آوردن، رو گرداندن به طرف چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوجه
تصویر جوجه
بچۀ هر پرنده که تازه از تخم درآمده باشد به ویژه مرغ خانگی، جوزه، جوژه، چوزه، فرخ، فره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صوجه
تصویر صوجه
لاتینی تازی گشته لوبیای چینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عوجه
تصویر عوجه
درخت مرمکی
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است از تیره گل سرخیان و از دسته بادامیها که شاخه هایش بی خار و میوه اش شفت است یعنی دارای میان بر آبدار و هسته ای سخت میباشد (هسته در میوه های شفت از مجموع درون برکه سخت و چوبی است و دانه بوجود آمده است) میوه گوجه خوراکی است و گونه های مختلف دارد که در اکثر نقاط ایران کشت میشود. میوه گونه های مختلف گوجه برنگهای سبز زرد قرمز تیره متمایل بسیاه و باقسام مختلف ریز و درشت میباشند. از گونه های گوجه معروف ایران گوجه برغانی است که نسبه درشت و مایل بسرخ تیره است. دیگر گوجه گلستان است که سبز رنگ و درشت و شیرین و آبدار است و در حوالی مشهد کشت میشود گوجه گیلانی آلوی گیلی. یا گوجه فرنگی. گیاهی است یکساله از تیره بادنجانیان که علفی است و برگهایش متناوب و دندانه دار و خوشبو است و گلهایش زرد رنگ و دارای آرایش گرزن میباشد. میوه این گیاه خوراکی است و مصرف غذایی دارد و قرمز رنگ و باشکال مختلف است بادمجان فرنگی تمات طماطم باذنجان قوطه قوطه. توضیح کشت گوجه فرنگی در عهد ناصرالدین شاه در ایران متداول گردید. یا گوجه گیلانی. گوجه. یا گوجه وحشی. گونه وحشی گوجه که ریزتر از گوجه معمولی است و ساقه هایش خاردار است و غالبا میوه اش بسیار ترش میباشد ولی گونه هایی دارد که تا حدی میوه آنها شیرین است. غالبا گوجه معمولی را بپایه های گوجه وحشی پیوند میکنند. گونه های مختلف گوجه وحشی با سامی آلوچه و آلوچه سگک مشهورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موجه
تصویر موجه
صاحب جاه و مقام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوجه
تصویر بوجه
((بِ وَ))
شایسته، آنچنان که باید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توجه
تصویر توجه
((تَ وَ جُّ))
روی کردن، روی گردانیدن به سوی چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جوجه
تصویر جوجه
((جِ))
نوزاد پرندگان، نوزاد مرغ خانگی، سوخاری خوراکی که تکه های جوجه مرغ را در آرد سوخاری می غلتانند و سپس سرخ می کنند، کباب خوراکی از قطعه های بریده شده مرغ یا جوجه مرغ در مخلوطی از پیاز و زعفران و آب لیمو که به سیخ می کشند و کبا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زوجه
تصویر زوجه
((زُ جِ))
همسر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوجه
تصویر گوجه
((گُ جِ))
درختی است از تیره گل سرخیان که میوه آن کوچک و آبدار، دارای پوست نازک به رنگ سبز یا سرخ و یک هسته سخت است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موجه
تصویر موجه
((مُ وَ جَّ هْ))
پسندیده، مقبول، صاحب جاه و مقام
فرهنگ فارسی معین
میوه ای کروی یا بیضی کوچک و آبدار با پوست نازک به رنگ سبز یا سرخ و یک هستۀ سخت، درخت این میوه که کوتاه و دارای برگ های بیضی است، گوجه فرنگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موجه
تصویر موجه
یک موج، موج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زوجه
تصویر زوجه
همسر مرد، زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موجه
تصویر موجه
کلام یا عذری که با دلیل و برهان پسندیده باشد، خوب، پسندیده، جاه و مقام
فرهنگ فارسی عمید