جدول جو
جدول جو

معنی جوجه

جوجه((جِ))
نوزاد پرندگان، نوزاد مرغ خانگی، سوخاری خوراکی که تکه های جوجه مرغ را در آرد سوخاری می غلتانند و سپس سرخ می کنند، کباب خوراکی از قطعه های بریده شده مرغ یا جوجه مرغ در مخلوطی از پیاز و زعفران و آب لیمو که به سیخ می کشند و کبا
تصویری از جوجه
تصویر جوجه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با جوجه

جوجه

جوجه
بچۀ هر پرنده که تازه از تخم درآمده باشد به ویژه مرغ خانگی، جوزِه، جوژِه، چوزِه، فَرخ، فَرَه
جوجه
فرهنگ فارسی عمید

دوجه

دوجه
از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است شکل گل کروی و دارای خارهای غلاب مانندیست که بر پشم گوسفندان بهنگام چرا میچسبد. دوزه دووجه دو ستو
فرهنگ لغت هوشیار

زوجه

زوجه
جمع زوج، شویان شوهران مونث زوج: زن همسرمرد زن همسر مرد جمع زوجات
زوجه
فرهنگ لغت هوشیار