- واه
- وه، در هنگام تعجب از خوبی و زیبایی چیزی گفته می شود
معنی واه - جستجوی لغت در جدول جو
- واه
- کلمه تحسین که در مقام تعجب و تحسین استعمال میکنند، آه کشیدن، آه گفتن
- واه
- هنگام تحسین و تعجب گفته می شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بخشنده، دهنده، عطا کننده، سخی
سست، ضعیف
رگ دوش، سست
با همدیگر، با هم، با یکدیگر، چین دار
درخشان
بخشنده، عطا کننده، جوانمرد
سست، بی اساس
ویژگی آنچه حقیقت ندارد، غیرواقع، بی پایه، فروهشته و ضعیف، سست
آوه، آوخ خ
آمه خوالستان هم آوای تابستان
پوست پوسته در گیاهان
جمع راوی، باز گویندگان، چمانیان (ساقیان)، آب برکشندگان
خواهنده، آرزومند، طالب
برهنگی، رسوایی، جهمرزی (زنا)، بد خویی
جمع شاه، گوسپندان پوست سر
قوت و غذای زندانیان و اسیران، رواه، برای مثال بندیان داشت بی پناه و زواه / برد با خویشتن به جمله به راه (عنصری - ۳۷ حاشیه)
طعام زندانیان، غذای زندانیان و اسیران
خواستن، پسوند متصل به واژه به معنای خواهنده مثلاً آزادی خواه، بدخواه، خودخواه، دادخواه
((خا))
فرهنگ فارسی معین
امر و ریشه خواستن، در برخی ترکیبات به معنی خواهنده آید، خیرخواه، هواخواه، در بعضی کلمات به معنی خواسته آید، دلخواه
ارث، ارثیه
ترس و بیم، اندیشه، گمان، خیال، قوۀ وهمیه که به واسطۀ آن چیزهای دیده و نادیده و راست و دروغ به تصور انسان درمی آید
بخشندۀ بخشش ها، از صفات باری تعالی
بخشندۀ صورت ها، از صفات باری تعالی
ترک کردن، رها کردن، واگذاشتن، وانهادن، واهشتن، هلیدن، بدرود گفتن، چپ دادن، یله کردن
ترک کردن، رها کردن، واگذاشتن، وانهادن، واهلیدن، هلیدن، بدرود گفتن، چپ دادن، یله کردن
سست نهاد سست بنیاد سست بنیان واهی اساس: (خورنق شاهی بنیاد را خدرنق واهی نهاد خراب کرده)
سست کردن سست کردن: (... چهارصد سال بگذشت و گردش چرخ و حوادث دهر قواعد آنرا واهی نتوانست کرد)
دستاویز سست
سست بنیاد بیا که قصر امل سخت سسست بنیاد است (حافظ) سست بنیان واهی نهاد (در منتصف رمضان مذکور که یاس بر رجای واهی اساس غالب گشت)