معنی واهشته - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با واهشته
واهشتن
- واهشتن
- ترک کردن، رها کردن، واگُذاشتَن، وانَهادَن، واهَلیدَن، هَلیدَن، بِدرود گُفتَن، چَپ دادَن، یَلِه کَردَن
فرهنگ فارسی عمید
واهشتن
- واهشتن
- واگذاشتن (گر یکی دم تو بغفلت و اهلیش او رود فرسنگها سوی حشیش) (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
ناهشته
- ناهشته
- ننهاده. نگذاشته. مقابل هشته. رجوع به هشته شود
لغت نامه دهخدا
واهشتن
- واهشتن
- وانهادن. واگذاشتن:
گفت این جهان به جهانیان واهشتیم و آن جهان به بهشتیان. (تذکره الاولیاء عطار)
لغت نامه دهخدا