معنی واهلیدن - فرهنگ فارسی عمید
معنی واهلیدن
واهلیدن
ترک کردن، رها کردن، واگذاشتن، وانهادن، واهشتن، هلیدن، بدرود گفتن، چپ دادن، یله کردن
تصویر واهلیدن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با واهلیدن
واهلیدن
واهلیدن
واگذاشتن (گر یکی دم تو بغفلت و اهلیش او رود فرسنگها سوی حشیش) (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
واهلیدن
واهلیدن
وانهادن. واگذاشتن. واهشتن، فرستادن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
واقلیدن
واقلیدن
نادرست نویسی واغلیدن چشم پوشیدن از کاری که به اشتیاق تمام پیش گرفته اند صرف نظر کردن فسخ عزیمت کردن، توضیح این معنی فقط در این جمله (شاقلی (شاه قلی) (واقلیده) استعمال میشود یعنی کسی که چیزی را می خواست یا در انجام دادن کای می کوشید از آن چشم پوشید
فرهنگ لغت هوشیار
واقلیدن
واقلیدن
از کاری که با اشتیاق تمام پیش گرفته اند صرفنظر کردن
فرهنگ فارسی معین
ناهلیدن
ناهلیدن
نگذاشتن. ننهادن. مقابل هلیدن به معنی نهادن
لغت نامه دهخدا
والیدن
والیدن
بالیدن. نمو کردن. رشد کردن، فخر کردن. مباهات کردن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.