- والاسر
- بلند مرتبه سرفراز: (بر بخردان مرگ والاسران به از زندگانی بد گوهران) (اسدی)
معنی والاسر - جستجوی لغت در جدول جو
- والاسر
- سرفراز، بلندمرتبه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بلند مرتبگی سرفرازی: (تراگر فزونست و الاسری و لیکن ندای زمن برتری)
پادشاه والامقام، بلندمرتبه
پادشاه مقتدر، والامقام بلند مرتبه
بالاتر، بلندتر
آسانسور حمل اجناس و اشیاء
آسانسور
تعالی
عالیجناب
معمار
صاحب قامت بلند
جراحت، زخم، ناراحتی
والاتبار، والانژاد، دارای اصل و نسب عالی
بنّایی که دیوار گلی چینه چینه می سازد، بنّا، معمار
بلندی رفعت، بلند مرتبگی بزرگی، شرافت نجابت، عزت
جراحت زخم ریش
والاگوهر: (نظارین معدی کرب... رالله سه پسر والاگهر... بود)
بلندمرتبه عالی مقام: (مسند صد رسری کم دید و کم بیند چنو صدر و الاقدر عالی همت و روشن ضمیر) (سوزنی) عالی رتبت، عالی شان
کسی که عمارت سازد بنا، کسی که دیوار گلی را چینه چینه بر بالای هم گذارد
کسی که عمارت سازد بنا، کسی که دیوار گلی را چینه چینه بر بالای هم گذارد
فرانسوی ارزنده
تعداد الکترون های یک اتم یا بنیان که می توانند در واکنش های شیمیایی شرکت کنند، ظرفیت
آسانسور، اتاقکی در بعضی از ساختمان های چندطبقه که به وسیلۀ برق کار می کند و برای جابجا کردن افراد و حمل بار در طبقات مختلف استفاده می شود
عالی قدر، بلندقدر
شاه تیر سقف، تیر چوبی بزرگ و دراز و ستبری که در سقف به کار رفته، شاه تیر، بالار، پالار، پالاری، حمّال، سرانداز، افرسب، فرسپ، داربام
عاقل، دانا، خردمند، راد، خردور، بخرد، فروهیده، متفکّر، فرزان، متدبّر، پیردل، لبیب، فرزانه، نیکورای، خردومند، حصیف، اریب، خردپیشه، صاحب خردبرای مثال نه جنگی سواری نه بخشنده ای / نه داناسری گر درخشنده ای (فردوسی - ۸/۳۵)
مجبور، مکلف
تیر ستبر که در پوشش خانه ها بکار برند چوب بزرگ و ضخیم که دو سر آنرا بر بالای دو دیوار ساختمان گذارند و سر تیره های سقف را روی آن قرار دهند حمال سرانداز شاه تیر بالا گر، ستون
سالن، هال
ارباب، رئیس
فرانسوی کاخ