معنی والاقدر - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با والاقدر
والاقدر
- والاقدر
- بلندمرتبه عالی مقام: (مسند صد رسری کم دید و کم بیند چنو صدر و الاقدر عالی همت و روشن ضمیر) (سوزنی) عالی رتبت، عالی شان
فرهنگ لغت هوشیار
والاقدر
- والاقدر
- بلندمرتبه. (ناظم الاطباء). عالی شأن. والاشأن. والاجناب:
مسند و صدر سری کم دید و کم بیند چنو
صدر والاقدر عالی همت و روشن ضمیر.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
والادگر
- والادگر
- بنّایی که دیوار گلی چینه چینه می سازد، بنّا، معمار
فرهنگ فارسی عمید