- واشنگی
- کسی که شبهای ماه رمضان مردم را بهنگام سحر بیدار کند
معنی واشنگی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اول هر چیز را که رنگ کنند (رنگ) گویند و چون آن رنگ بجامه دیگر سرایت کند (وارنگی) نامند: (صفای صبحدم آیینه وارش شفق وار نگی گلگون غذارش) (محسن تاثیر)
چوبک زن پاسبان عسس
((شَ))
فرهنگ فارسی معین
چوبک زن، کسی که در شب های ماه رمضان با آواز یا صدای طبل مردم را بیدار می کند، مهتر پاسبان
کسی که در شب های ماه رمضان مردم را با آواز یا صدای طبل بیدار کند، چوبک زن، پاسبان، مهتر پاسبانان
مسکونی، مربوط به محل سکونت
نارنجی
در ضمن
جریان، سیلان، تقطیر
پرنده ایست سیاه رنگ ساری سار، یکی از فروع دستگاه شور، سازیست چون کمانچه که با کمان نوازند
آواز هفتم از الحان باربدی باربد. بعضی از فرهنگها این لحن را آواز سی ام دانسته اند
دولت و ثروت و مال و ملک
موتاب ریسمان تاب کسی که ریسمان جهت خیمه و مانند آن تابند
از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو ناقوسیّ و اورنگی زدی ساز / شدی اورنگ چون ناقوس از آواز (نظامی۱۴ - ۱۷۹)
پس از آن، از آن گذشته، به علاوه
میوه ای از نوع مرکبات، کوچک تر از نارنج، خوش طعم و شیرین که پوست آن به راحتی کنده می شود. درخت این گیاه از درخت نارنج و پرتقال کوچک تراست و تخم آن کاشته می شود
واخورده، رد شده، مردود، یکه خورده، سرگشته
کاشته بودن
آنکه زود مریض شود، آنکه بر او از سرمای کم زکام افتد، بنایی که مصالح محکم ندارد
آنگاه، وانگه: (فلسفه درسخن میامیزید وانگهی نام آن جدل منهیدا) (خاقانی)، بعلاوه
وازده بودن حالت وازده واخوردگی
روان بودن، جریان
موتاب، ریسمان تاب، برای مثال وه کز استیلای نفس شالهنگ / همچو شالنگی ست واپس رفتنم (غضائری - لغتنامه - شالنگی)
Reactive, Reactively
Intermediacy
reativo, de forma reativa
intermediação
reactivo, de manera reactiva
intermediación
pośrednictwo
reaktywny, reaktywnie