جدول جو
جدول جو

معنی اورنگی

اورنگی
از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو ناقوسیّ و اورنگی زدی ساز / شدی اورنگ چون ناقوس از آواز (نظامی۱۴ - ۱۷۹)
تصویری از اورنگی
تصویر اورنگی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اورنگی

اورنگی

اورنگی
آواز هفتم از الحان باربدی باربد. بعضی از فرهنگها این لحن را آواز سی ام دانسته اند
فرهنگ لغت هوشیار

افرنگی

افرنگی
فرنگی، از مردم فرنگ، اروپایی، تهیه شده یا نشئت گرفته از اروپا مثلاً نخودفرنگی، گوجه فرنگی، رایج در اروپا
افرنگی
فرهنگ فارسی عمید

وارنگی

وارنگی
اول هر چیز را که رنگ کنند (رنگ) گویند و چون آن رنگ بجامه دیگر سرایت کند (وارنگی) نامند: (صفای صبحدم آیینه وارش شفق وار نگی گلگون غذارش) (محسن تاثیر)
فرهنگ لغت هوشیار

وارنگی

وارنگی
اول هر چیز را که رنگ کنند رنگ است و چون در جامۀدیگر سرایت کند وارنگی است. (آنندراج) :
صفای صبحدم آیینه وارش
شفق وارنگی گلگون عذارش.
محسن تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا