جدول جو
جدول جو

معنی واشقان - جستجوی لغت در جدول جو

واشقان
دهی است از دهستان فراهان بالا از بخش فرمهین شهرستان اراک که در 22 هزارگزی شمال شرقی فرمهین واقع است، ناحیه ای است کوهستانی، سردسیر و دارای 846 تن سکنه است. از آب قنات و سرچشمه سیراب میشود. محصول آنجا غلات، بنشن و انگور است. شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وارتان
تصویر وارتان
(پسرانه)
نام پسر بلاش اول پادشاه اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باشوان
تصویر باشوان
(پسرانه)
نام کوهی در بانه، آشیانه (نگارش کردی: باشوان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وادگان
تصویر وادگان
(پسرانه)
نام شخصی در وندیداد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عاشقانه
تصویر عاشقانه
عاشق وار مانند عاشقان، عاشق مانند، از روی عشق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاشدان
تصویر شاشدان
جایی یا ظرفی که در آن ادرار می کنند، در علم زیست شناسی مثانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاشدان
تصویر جاشدان
جای ریختن غله، انبار غله، صندوقچه، صندوق نان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وادیان
تصویر وادیان
رازیانه، گیاه علفی خوشبو دارویی با برگ های ریز و گل های چتری زرد رنگ که دانه های ریز و معطر آن مصرف چاشنی غذا دارد
بادیان، رازیان، والان، رازنج، رازیانج، رازیام، بادتخم، برهلیا
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
کم شدن مال کسی.
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر که در 27 هزارگزی جنوب آن شهر و 8 هزارگزی راه شوسۀ ملایر به بروجرد واقع است، ناحیه ای است مسطح، معتدل با 752 تن سکنه که از آب چشمه مشروب میشود، محصول آنجا غلات دیم و شغل اهالی زراعت و اشتغال به صنایع دستی و قالی بافی است، این دهکده دارای راه اتومبیل رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان خانیۀ بخش شبستر شهرستان تبریز، شش کیلومتری جنوب شبستر، چهارکیلومتری شوسۀ صوفیان و سلماس، جلگه ای و هوای آن معتدل است، دارای 2800 تن سکنۀ شیعه، آب آن از چشمه تأمین می شود و محصول آنجا غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) : گفت شخصی ... از کوههای مرند و وایقان پیش شیخ یعقوب می آید، (تاریخ مبارک غازانی، رشیدالدین فضل اﷲ چ کارل یان ص 152)
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ)
از دیه های ساوه. (تاریخ قم ص 140). از رستاق ساوۀ طسوج قیستین. (تاریخ قم ص 114)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بالا گریو بخش ملاوی شهرستان خرم آبادواقع در یازده هزارگزی جنوب شرقی ملاوی و بیست هزارگزی مشرق راه شوسۀ خرم به اندیمشک، ناحیه ای است کوهستانی با هوای معتدل و 500 تن سکنه، آب آن از چشمه و چاه، محصول آن غلات و لبنیات و شغل مردم زراعت و گله داری و فرشبافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
دهی است از دهستان گوران شهرستان شاه آباد واقع در 12هزارگزی خاور گهواره و 2هزارگزی قلۀ امیرخان. ناحیه ای است کوهستانی، سردسیر و 160 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصولاتش غلات، حبوب، توتون، صیفی، لبنیات است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه آن مالرو است. در دو محل بفاصله دوهزارگز واقع به عاشقان سید کاکا و عاشقان علی مشهور است ساکنان آن از تیرۀگهواره ای هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از واحدان
تصویر واحدان
تثنیه واحد: دو تاک دو تک دو یکتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناعقان
تصویر ناعقان
آوازه خوان دو ستاره در دو پیکر
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی مغولی دیگ مسین ترکی پاتیل دیگ بزرگ دیگ مسین دیگ بزرگ که در آن چیزی طبخ کنند پاتیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاشقانه
تصویر عاشقانه
با نهایت میل، از کمال محبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طالقان
تصویر طالقان
پارسی تازی گشته تالگان تایگان نام شهری است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاشدان
تصویر شاشدان
ظرفی که در آن بول کنند
فرهنگ لغت هوشیار
هر دو گروه، هر دو سوی رود، کرانه های آسمان و زمین، خور آیان و خور بران تثنیه خافق در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوشقان
تصویر جوشقان
پارسی اسنت جوشخان
فرهنگ لغت هوشیار
خوارزمی (گمان می رود همان پاسبان پارسی باشد) دستیار، باژ گیر، پاسبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشقان
تصویر اشقان
گم کردن، کم دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاشدان
تصویر جاشدان
انبارغله، صندوقچه نان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عاشقانه
تصویر عاشقانه
((ش نِ))
مانند عاشق ها، از روی عاشقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قازقان
تصویر قازقان
قازغان. قزقان. قزغان. خاژغان. غزغن. قازگان، دیگ بزرگ که در آن چیزی طبخ کنند، پاتیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وادیان
تصویر وادیان
((اِ))
بادیان، رازیانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واخوان
تصویر واخوان
((خا))
دوباره خواندن، مقابله کتب، مطابقه، امتحان درستی و نادرستی دو قپان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موافقان
تصویر موافقان
همنگران
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عاشقانه
تصویر عاشقانه
دل سپارانه، شورمندانه، مهرآمیز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عاشقانه
تصویر عاشقانه
Adoringly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
رنگ دادن پارچه، پس گرفتن سخن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از عاشقانه
تصویر عاشقانه
с любовью
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عاشقانه
تصویر عاشقانه
verliebt
دیکشنری فارسی به آلمانی