جدول جو
جدول جو

معنی باشوان

باشوان(پسرانه)
نام کوهی در بانه، آشیانه (نگارش کردی: باشوان)
تصویری از باشوان
تصویر باشوان
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با باشوان

باشوان

باشوان
ده کوچکی است از دهستان پشت آربابا بخش بانۀ شهرستان سقز که در 21 هزارگزی جنوب باختر بانه واقع ودارای 20 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ج 5)، آنکه صفت خوب دارد، باخوی، خوش اخلاق، باحقیقت:
یکیست با صفت و بیصفت بگوئیمش
نه چیز و چیز بگویش که مان چنین فرمود،
ناصرخسرو،
، در تداول عامه، آنکه نیکی دیگران درباره خود بیاد دارد، حقشناس و نمک شناس در مقابل نمک نشناس و بی صفت، و رجوع به صفت شود
لغت نامه دهخدا

باژوان

باژوان
باژبان. شخصی که باج و خراج از مردم میگیرد. (هفت قلزم)
لغت نامه دهخدا

باشنان

باشنان
قریه ای است به نیشابور، (تاج العروس)، و یاقوت گوید قریه ای است به اسفراین و هر دو یکی است چون اسفراین هم از توابع نیشابور است اما سمعانی آنرا از قرای هرات شمرده است، و ظاهراً باشنان هرات بجز باشنان نیشابور است، و رجوع بمادۀ بعد شود
صاحب تاج العروس گوید در لباب الانساب قریه ای به هرات بدین نام خوانده شده است، اما در لباب الانساب و خود الانساب سمعانی، باشان ضبط گردیده است نه باشنان، رجوع به باشان شود
لغت نامه دهخدا

باشتان

باشتان
از نواحی هراه (: هرات در ایام سلطان حسین میرزا بایقرا زراعت و عمارتش در افزود... در آن اوان از قریۀ باشتان تا ساقسلمان که چهار فرسخ مسافت است در طول و از درۀ دو برادران تا پل مالان که قریب دو فرسخ است در عرض تمامی فضای صحرا و بیابان باغ و بستان و حظیره و گلستان شده بود. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 650). محتمل است که این کلمه صورتی از باشان باشد. رجوع به باشان شود
جایی در اسفراین، (از معجم البلدان) (مراصدالاطلاع)، موضعی است در اسفراین، (مرآت البلدان ج 1 ص 160)
لغت نامه دهخدا

بالوان

بالوان
قریه ای است در نواحی دینور، گفته اند میانۀ بالوان و بالوانه که آن هم در نواحی دینور است، چهارفرسخ است. (مرآت البلدان ج 1 ص 161) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

باگوان

باگوان
نام شهر و آبادیی در ارمنستان. این باگوان در کوه باگروند ارمنستان بوده، موسی خورنی می نویسد آتشکده ای داشت و گوید چون اردشیر بابکان به ارمنستان آمد فرمان داد که آتش هرمزد را در آتشکدۀ این دیه همیشه فروزان دارند. (ازمقالۀ باکو، کسروی در مجلۀ ارمغان سال سیزدهم)
لغت نامه دهخدا

باغوان

باغوان
باغبان، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، صورتی از کلمه باغبان
لغت نامه دهخدا

بادوان

بادوان
مبدل بادبان است. (آنندراج). بادبان. (ناظم الاطباء). رجوع به بادبان و شعوری ج 1 ورق 179 شود
لغت نامه دهخدا

راشوان

راشوان
راهی میان دو رستۀ نخل که بقول ابوحنیفۀ دینوری به فارسی راشوان خوانند، در عربی از لحاظ شباهتی که در امتداد به راه (طریق) دارد طریقش گویند، (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا