- واسوختن
- اعراض کردن
معنی واسوختن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باز سوخته، سوخته. یا چشم واسوخته. چشم برتافته: (با چشمهای بی مژگان و واسوخته اش نگاه پر دقتی به همالله افکند و دوباره برگشت)
دوباره سپوختن، سپوختن
مجددا ساختن باز ساختن، حاجت کسی را برآوردن
رو گردانی از کسی اعراض، بیزاری
طبع برگشتن
ترحم آوردن، رحم کردن، غم خواری کردن، غمگین شدن
سوخته ناشده
باز دوختن دوباره دوختن، بهم دوختن
باز دادن تادیه کردن پرداختن
مجددا کوفتن بازکوفتن، یا باهم (بهم) واکوفتن، بروی یکدیگر کوفتن مصادمه، ساییدن
مشتعل ساختن، آتش گرفتن چیزی
آتش گرفتن چیزی، مشتعل شدن، آسیب دیدن بدن از آتش یا آب جوش یا هر چیز سوزنده
سوزیدن، آتش زدن در چیزی و چیزی را در آتش افکندن، سوزاندن
تیره شدن پوست از آفتاب یا حرارت
کنایه از تباه شدن، از بین رفتن
کنایه از باختن در بازی
ترحم کردن
سوزیدن، آتش زدن در چیزی و چیزی را در آتش افکندن، سوزاندن
تیره شدن پوست از آفتاب یا حرارت
کنایه از تباه شدن، از بین رفتن
کنایه از باختن در بازی
ترحم کردن