جدول جو
جدول جو

معنی همگویه - جستجوی لغت در جدول جو

همگویه
(هََ)
دهی است از بخش زرند شهرستان کرمان که 660 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هامویه
تصویر هامویه
(پسرانه)
نام کارگزار یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از همسایه
تصویر همسایه
کسی که با دیگری در یک منزل یا در خانۀ کنار خانۀ او زندگی می کند، هم جوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هماویز
تصویر هماویز
هماورد، هم نبرد، همتا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوگویک
تصویر هوگویک
مرغ حق گو، مرغ شب آویز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همپایه
تصویر همپایه
کسی که با دیگری در یک درجه و پایه باشد، دو نفر که دارای شغل و مقام نظیر هم باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واگویه
تصویر واگویه
بازگو کردن، دوباره گفتن حرفی، سخن شنیده را باز گفتن
واگویه کردن: تکرار کردن سخن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همگونی
تصویر همگونی
شبیه بودن
فرهنگ فارسی عمید
(هََ نَ / نِ)
هم گونه. مانند. همانند:
چه برسان پرّنده و چارپای
چه همگونۀ دیو مردم نمای.
اسدی.
ماننده و همگونۀ جد و پدرخویش
در صدر چو پیغمبر و در حرب چو حیدر.
ناصرخسرو.
، همرنگ:
از آن شد رنگ من همگونۀ برد
تو کندی جوی و آبش دیگری برد.
فخرالدین اسعد.
رخم ز چشمم همچهرۀ تذرو شود
چو تیره شب را همگونۀ غراب کنند.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(هَِ ئی یَ)
دهی است از بخش بستک شهرستان لار. دارای 898 تن سکنه، آب آن از چاه و محصول عمده اش غله، خرما و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
کیسه ای که ازپوست نازک دباغی شده حیوانهایی نظیر بز وگ وسفند تهیه می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوگویک
تصویر هوگویک
شباویز از پرندگان مرغ حق گو مرغ شب آویز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هماویز
تصویر هماویز
هماورد، هم کوشش، همتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم گوشه
تصویر هم گوشه
همسایه، مجاور، هم جنس، هم طبقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همپایه
تصویر همپایه
کسی که از حیث مقام و رتبه با دیگری مساوی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
دو یا چند کس که در زیر سایه یک سقف باشند، دو یا چند کس که اطاق یا خانه آنان متصل یا نزدیک هم باشد همسرایه: ... تا اگر خویشاوند و همسایه درویش داری ازایشان ننگ نداری و با ایشان پیوندی، دو یا چند ناحیه (ده شهر استان کشور) که مجاور یکدیگر باشند، جمع همسایگان: دیگر آنکه اگر صاحب طرفی از همسایگان مملکت بکمال حلم و وفور کم آزاری این خسرو نوشیروان معدلت ما مغرور شود... یا همسایه مسیح. آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرگونه
تصویر هرگونه
(مبهم) هرقسم هرنوع: (هرگونه مطلب ومدعایی که داشتند بانجام مقرون گشت) یا ازهرگونه. ازهرقسم: (ازهرگونه نوازشی وتربیت که درباره تو بظهور پیوندد عالمیان متعجب بمانند) یا به هرگونه. بهرقسم باهرنوع: بهرقسم (وآنچه درآنموضع ماند بهرگونه قازورات وپلیدیها ملوث ومکدر ساختند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واگویه
تصویر واگویه
بازگفتن سخن شینده را تکرار گفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهدویه
تصویر مهدویه
مهدویت در فارسی: هوشیدری سوشیانسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمرویه
تصویر عمرویه
پیروان عمرو بن عبید تیره ای از خرد گرایان (معتزله)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واگویه
تصویر واگویه
((یِ))
سخن شنیده را باز گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همسایه
تصویر همسایه
((~. یِ))
دو یا چند کس که اتاق یا خانه آنان نزدیک هم باشد، مجاور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همآویز
تصویر همآویز
((هَ))
هم آورد، هم نبرد، همتا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هم گوشه
تصویر هم گوشه
((هَ. ش))
هم ارز، هم قدر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترگویه
تصویر ترگویه
ترجمه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همسایه
تصویر همسایه
Neighbor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از همسایه
تصویر همسایه
voisin
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از همسایه
تصویر همسایه
vizinho
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از همسایه
تصویر همسایه
vecino
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از همسایه
تصویر همسایه
sąsiad
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از همسایه
تصویر همسایه
сосед
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از همسایه
تصویر همسایه
сусід
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از همسایه
تصویر همسایه
buurman
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از همسایه
تصویر همسایه
Nachbar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از همسایه
تصویر همسایه
vicino
دیکشنری فارسی به ایتالیایی