هماویز هماویز هم آویز. هم آورد. هم کوشش. همتا. کفو. (برهان) : به هرمز نعره ای برزد که مگریز بیا کآمد به میدانت هماویز. نزاری. چنان جنگ بر جنگیان تیز شد که دست و گریبان هماویز شد. نزاری لغت نامه دهخدا
هم آواز هم آواز دو چیز که آوازشان هماهنگ باشد هم صدا، همزبان یک زبان هم سخن متفق القول متفق الکلام فرهنگ لغت هوشیار