جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با هم گوشه

هم گوشه

هم گوشه
هم جنس و همسایه. (برهان) :
بپرسیدش از دوستان کهن
که بودند هم گوشه و هم سخن.
فردوسی.
گاهی به نشیبی شده همگوشۀ ماهی
گاهی به فرازی شده برتر ز دوپیکر.
ناصرخسرو.
مگر نه مقرند دیوانْت یکسر
که تو خر نه همگوشۀ بومعینی.
ناصرخسرو.
جز عرصۀ بزم گهرآگین تو گردون
همگوشه کجا یافت ره کاهکشان را؟
انوری
لغت نامه دهخدا

هم پیشه

هم پیشه
کسی که با دیگری دارای یک شغل و پیشه باشد، هم شغل، همکار
هم پیشه
فرهنگ فارسی عمید