خورشید، آفتاب، برای مثال نور گیتی فروز چشمۀ هور / زشت باشد به چشم موشک کور (سعدی - ۱۲۸)، ستاره، بخت، طالع، برای مثال ز بیژن فزون بود هومان به زور / هنر عیب گردد چو برگشت هور ی به یکبارگی تیره شد هور تو / کجا شد چنان مردی و زور تو (فردوسی - ۴/۵۲)
خورشید، آفتاب، برای مِثال نور گیتی فروز چشمۀ هور / زشت باشد به چشم موشک کور (سعدی - ۱۲۸)، ستاره، بخت، طالع، برای مِثال ز بیژن فزون بود هومان به زور / هنر عیب گردد چو برگشت هور ی به یکبارگی تیره شد هور تو / کجا شد چنان مردی و زور تو (فردوسی - ۴/۵۲)
شیشۀ استوانه شکل و دهان تنگ برای نوشابه یا مایع دیگر، بطری یکی از نقش های نامطلوب و بد در قاپ بازی بطر آوردن: در قمار ورق بد آوردن که باعث باخت شود، بد آوردن
شیشۀ استوانه شکل و دهان تنگ برای نوشابه یا مایع دیگر، بُطری یکی از نقش های نامطلوب و بد در قاپ بازی بطر آوردن: در قمار ورق بد آوردن که باعث باخت شود، بد آوردن
مبتلا به مرض هاری مثلاً سگ هار کنایه از بسیار عصبانی رشتۀ مروارید، گردن بند مروارید مهره های گردن، گردن، برای مثال گزید از سواران برون از هزار / بر آن باد پایان آهخته هار (فردوسی - لغت نامه - هار) سرگین، مدفوع
مبتلا به مرض هاری مثلاً سگ هار کنایه از بسیار عصبانی رشتۀ مروارید، گردن بند مروارید مهره های گردن، گردن، برای مِثال گزید از سواران برون از هزار / بر آن باد پایان آهخته هار (فردوسی - لغت نامه - هار) سرگین، مدفوع
آنچه مایۀ تلف شدن کسی یا چیزی است، بلندی قدر و مقام، شرف، بزرگی، برای مثال از خطر کردن بزرگی و «خطر» جویم همی / این مثل نشنیده ای کاندر خطر باشد «خطر» (امیرمعزی - ۳۳۳)، نزدیکی به هلاک، خطا، اشتباه
آنچه مایۀ تلف شدن کسی یا چیزی است، بلندی قدر و مقام، شرف، بزرگی، برای مِثال از خطر کردن بزرگی و «خطر» جویم همی / این مثل نشنیده ای کاندر خطر باشد «خطر» (امیرمعزی - ۳۳۳)، نزدیکی به هلاک، خطا، اشتباه
خطی که دو راس غیر مجاور یک چندضلعی را به هم وصل می کند خطی که از وسط دایره می گذرد و آن را به دو نیم تقسیم می کند کلفتی، ضخامت جانب، کرانه اقلیم، ناحیه
خطی که دو راس غیر مجاور یک چندضلعی را به هم وصل می کند خطی که از وسط دایره می گذرد و آن را به دو نیم تقسیم می کند کلفتی، ضخامت جانب، کرانه اقلیم، ناحیه