جدول جو
جدول جو

معنی هطر - جستجوی لغت در جدول جو

هطر
(قَ ءَ)
کشتن سگ را به چوب، یا عام است. (منتهی الارب). کشتن سگ به چوب، و گفته اند مطلق زدن است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
هطر
سگ کشی
تصویری از هطر
تصویر هطر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هور
تصویر هور
(دخترانه)
خورشید، آفتاب، خور، خورشید، از شخصیتهای شاهنامه، نام دانایی پرهیزکار در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هدر
تصویر هدر
باطل، ضایع و بربادرفته
هدر دادن: از بین بردن، ضایع کردن
هدر رفتن: از بین رفتن، ضایع شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طهر
تصویر طهر
پاک شدن از آلودگی، پاکی، طهارت، در فقه مدت پاکی زن، مدت بین دو حیض، کنایه از دوری از گناه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطر
تصویر قطر
مس، مس گداخته، نوعی مس، نوعی برد یمانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هذر
تصویر هذر
سخن بیهوده و بد گفتن، بیهوده گویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هور
تصویر هور
خورشید، آفتاب، برای مثال نور گیتی فروز چشمۀ هور / زشت باشد به چشم موشک کور (سعدی - ۱۲۸)، ستاره، بخت، طالع، برای مثال ز بیژن فزون بود هومان به زور / هنر عیب گردد چو برگشت هور ی به یکبارگی تیره شد هور تو / کجا شد چنان مردی و زور تو (فردوسی - ۴/۵۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بطر
تصویر بطر
شیشۀ استوانه شکل و دهان تنگ برای نوشابه یا مایع دیگر، بطری
یکی از نقش های نامطلوب و بد در قاپ بازی
بطر آوردن: در قمار ورق بد آوردن که باعث باخت شود، بد آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فطر
تصویر فطر
گشودن و باز کردن روزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطر
تصویر مطر
باران، کنایه از اشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هجر
تصویر هجر
دوری و جدایی از کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شطر
تصویر شطر
پاره ای از چیزی، جزء، پاره، نیمه، نیمۀ چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عطر
تصویر عطر
بوی خوش، مادۀ خوش بویی که از گل یا چیز دیگر می گیرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هبر
تصویر هبر
چرک زخم، مادۀ سفید رنگی که از دمل و زخم بیرون می آید و مرکب از مایع سلول های مرده، باکتری ها و گلبول های سفید است، رم، ریم، سیم، سخ، شخ، وسخ، پیخ، پژ، فژ، کورس، کرس، کرسه، هو، بخجد، بهرک، خاز، درن، قیح، کلچ، کلخج، کلنج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بطر
تصویر بطر
در شادی و تنعم مغرور شدن و از حد درگذشتن، ناسپاسی کردن، شادی مفرط، دهشت و حیرت هنگام هجوم نعمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هار
تصویر هار
مبتلا به مرض هاری مثلاً سگ هار
کنایه از بسیار عصبانی
رشتۀ مروارید، گردن بند مروارید
مهره های گردن، گردن، برای مثال گزید از سواران برون از هزار / بر آن باد پایان آهخته هار (فردوسی - لغت نامه - هار)
سرگین، مدفوع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خطر
تصویر خطر
آنچه مایۀ تلف شدن کسی یا چیزی است، بلندی قدر و مقام، شرف، بزرگی، برای مثال از خطر کردن بزرگی و «خطر» جویم همی / این مثل نشنیده ای کاندر خطر باشد «خطر» (امیرمعزی - ۳۳۳)، نزدیکی به هلاک، خطا، اشتباه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطر
تصویر قطر
خطی که دو راس غیر مجاور یک چندضلعی را به هم وصل می کند
خطی که از وسط دایره می گذرد و آن را به دو نیم تقسیم می کند
کلفتی، ضخامت
جانب، کرانه
اقلیم، ناحیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هطل
تصویر هطل
باران پیاپی که با قطره های درشت باشد، ابری که پیوسته ببارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سطر
تصویر سطر
یک خط از نوشته ای، خط، صف چیزی از قبیل درختان یا کلمات، رشته، رده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هسر
تصویر هسر
یخ، آبی که از شدت سردی بسته و سفت شده باشد، هسیر، هتشه، کاشه
فرهنگ فارسی عمید
(تَ زَوْ وُ)
خراب و ویران شدن چاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طهر
تصویر طهر
مدت پاکی زن پاکیزه طاهر، پاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شطر
تصویر شطر
نصف هر شیئی، جز، پاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سطر
تصویر سطر
نوشتن، خط، رسته از چیزی، یک خط نوشته ای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطر
تصویر خطر
نزدیکی به هلاکت یا آنکه مایه تلف شدن کسی یا چیزی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حطر
تصویر حطر
گادن زن، زه کردن کمان، افتادن بر زمین، تراشیدن، بر زمین انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطر
تصویر اطر
اتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطر
تصویر بطر
سخت شادی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطر
تصویر عطر
خوشبوی شدن و خوشبوی کردن به عطر، ماده خوشبو کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سطر
تصویر سطر
رج، رده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خطر
تصویر خطر
سیج، ناگواری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قطر
تصویر قطر
کرانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عطر
تصویر عطر
خوشبویه
فرهنگ واژه فارسی سره