جدول جو
جدول جو

معنی هبر

هبر
چرک زخم، مادۀ سفید رنگی که از دمل و زخم بیرون می آید و مرکب از مایع سلول های مرده، باکتری ها و گلبول های سفید است، رم، ریم، سیم، سخ، شخ، وسخ، پیخ، پژ، فژ، کورس، کرس، کرسه، هو، بخجد، بهرک، خاز، درن، قیح، کلچ، کلخج، کلنج
تصویری از هبر
تصویر هبر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با هبر

هبر

هبر
گوشت لخم بی استخوان چرک زخم ریم: (کس چوچاهی است پرزخون وهبر مردم ازوی چه کاریابد وفرک) (پوربهای جامی)
هبر
فرهنگ لغت هوشیار

هبر

هبر
بریده. (منتهی الارب). بریده و قطعشده. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). قطعشده به وسیلۀ هبر. (معجم متن اللغه). صاغانی گوید: اسم است از هبر به معنی قطع. (معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا

هبر

هبر
آنچه از کتان بیفتد بشانه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). آنچه از کتان در شانه کردن بیفتد. (ناظم الاطباء) ، خستۀ انگور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دانۀ انگور. هستۀ انگور. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). هبره
جَمعِ واژۀ هَبر. (اقرب الموارد). رجوع به هَبر شود
لغت نامه دهخدا

هبر

هبر
چرک و ریم زخم را گویند، و با بای فارسی هم آمده است. (برهان) (ناظم الاطباء) (رشیدی) (انجمن آرا). چرک و ریم بود. (فرهنگ نظام). هپر:
دشمنان بدجگر کُه را بسنبند از کلوخ
دوستان نیک دل خم را بشویند از هبر.
سنائی غزنوی.
کس چو چاهی است پر زخون و هبر
مردم از وی چه کار یابد و فر؟
پوربهای جامی (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا

هبر

هبر
جمل هبر، شتر بسیارگوشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شتر بسیارگوشت. (اقرب الموارد). بعیر هبر وبر، شتر پرگوشت پشمناک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، ضرب هبر، ضربی که پاره ای از گوشت را ببرد. هبیر. هابر. (معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا

هبر

هبر
بسیارگوشت گردیدن و فربه شدن شتر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

هبر

هبر
بریدن گوشت به پاره های کلان. (ناظم الاطباء). کلان پاره بریدن گوشت را. (منتهی الارب، بریدن گوشت. (معجم متن اللغه) ، قطع کردن، گفته میشود: هبره بالسیف،قطع کرد آن را به شمشیر. (معجم متن اللغه) ، در اصطلاح قرائت، وقف کردن بر سر آیه و آن مکروه است. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا