- هشیم ((هَ ش))
- گیاه خشک و ریز ریز، هر چیز خشک
معنی هشیم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گرامیداشت
خالدار
درشت، ستبر
تهم، مهمانان
پراکندگی، جدائی
تیزتگ، پیشوای توانا، تیز هوش
سرگردان، سرگشته، متحیر
مخفف نشیمن، آشیانۀ مرغ، برای مثال چنین گفت سیمرغ با پور سام / که ای دیده رنج نشیم و کنام (فردوسی - ۱/۱۷۱)
آنچه در مرتبۀ هشت واقع شده
عنصر گازی سبک، بی رنگ، بی بو، که برای پر کردن بالن ها و در جوش کاری کاربرد دارد
سبزی خشک
نشیمن، جا و مقام نشستن
تندر غرنده، اسپ شیهه کش، باران دمریز
ستم رسیده، شکم باریک: زن، غنچه
از ریشه پارسی هلام هلیم هریسه، چسبنده دوسنده: چون هلیم
عدد ترتیبی برای هشت، درمرتبه هشت: (باب هشتم درلطایف اشعارآل طاهر)
خلش
Eighth
oitavo
octavo
восьмой
восьмий
achtste
achte
huitième
ottavo