جدول جو
جدول جو

معنی هشیم - جستجوی لغت در جدول جو

هشیم
(هََ)
ابن بشیر. محدث است. (منتهی الارب). مکنی به ابومعاویه، تابعی است. (یادداشت مؤلف). هشیم بن بشیر سلمی مکنی به ابومعاویه، فقیهی است از اصحاب حدیث که در سال 183 هجری قمری به بغداد درگذشته و او راست: کتاب السنن، در فقه. کتاب التفسیر. کتاب القراآت. (ابن الندیم). در اصطلاح تاریخ اسلام، تابعی کسی است که پیامبر اسلام (ص) را ندیده، اما از اصحاب ایشان علم، حدیث و سنت را فراگرفته است. تابعین پل ارتباطی میان نسل پیامبر و نسل بعدی بودند و به همین دلیل در علم حدیث و تاریخ اسلام جایگاه ویژه ای دارند. بسیاری از محدثین بزرگ از جمله امام زهری و ابوحنیفه از جمله تابعین محسوب می شوند یا شاگرد مستقیم آن ها بوده اند.
مکنی به ابوعلی. از علمای نجوم و ریاضی. او راست: کتاب حرکت التفاوت. (از جهان دانش ص 84) (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
هشیم
(هََ)
شکسته، سست اندام. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، گیاهی است خشک که ریزه ریزه گردد، هر گیاه خشک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
هشیم
((هَ ش))
گیاه خشک و ریز ریز، هر چیز خشک
تصویری از هشیم
تصویر هشیم
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نشیم
تصویر نشیم
مخفف نشیمن، آشیانۀ مرغ، برای مثال چنین گفت سیمرغ با پور سام / که ای دیده رنج نشیم و کنام (فردوسی - ۱/۱۷۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هلیم
تصویر هلیم
عنصر گازی سبک، بی رنگ، بی بو، که برای پر کردن بالن ها و در جوش کاری کاربرد دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هایم
تصویر هایم
سرگردان، سرگشته، متحیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشتم
تصویر هشتم
آنچه در مرتبۀ هشت واقع شده
فرهنگ فارسی عمید
(هََ مَ)
زمین که درختانش خشک گردد. (منتهی الارب). زمینی که درختهایش خشک گردد چنانکه سیاه شود، درخت خشک. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ زَءْ ءُ)
گرامی کردن و بزرگ داشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از همیم
تصویر همیم
خلش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشتم
تصویر هشتم
عدد ترتیبی برای هشت، درمرتبه هشت: (باب هشتم درلطایف اشعارآل طاهر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هلیم
تصویر هلیم
از ریشه پارسی هلام هلیم هریسه، چسبنده دوسنده: چون هلیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هضیم
تصویر هضیم
ستم رسیده، شکم باریک: زن، غنچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشیم
تصویر نشیم
نشیمن، جا و مقام نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قشیم
تصویر قشیم
سبزی خشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزیم
تصویر هزیم
تندر غرنده، اسپ شیهه کش، باران دمریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهیم
تصویر شهیم
تیزتگ، پیشوای توانا، تیز هوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشیم
تصویر پشیم
پراکندگی، جدائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حشیم
تصویر حشیم
تهم، مهمانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جشیم
تصویر جشیم
درشت، ستبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشیم
تصویر اشیم
خالدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهشیم
تصویر تهشیم
گرامیداشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هضیم
تصویر هضیم
((هَ ض))
ستم دیده، زن باریک شکم، غنچه ناشکفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هایم
تصویر هایم
((یِ))
شیفته، پریشان حال، سرگشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هشام
تصویر هشام
((هِ))
بخشش، جوانمردی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هلیم
تصویر هلیم
((هَ))
حلیم، غذایی تهیه شده از گوشت و گندم پخته شده و له شده، هریسه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نشیم
تصویر نشیم
((نِ))
آشیانه مرغان، جای نشستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشیم
تصویر پشیم
((پَ))
پشیمان، پراکندگی، جدایی، دوری از هم، تفرقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشیم
تصویر اشیم
((اَ یَ))
آن که نشان مادرزادی دارد، خال دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هشتم
تصویر هشتم
Eighth
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هشتم
تصویر هشتم
oitavo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هشتم
تصویر هشتم
octavo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هشتم
تصویر هشتم
ósmy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هشتم
تصویر هشتم
восьмой
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هشتم
تصویر هشتم
восьмий
دیکشنری فارسی به اوکراینی