جدول جو
جدول جو

معنی اشیم

اشیم((اَ یَ))
آن که نشان مادرزادی دارد، خال دار
تصویری از اشیم
تصویر اشیم
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اشیم

اشیم

اشیم
باخال. ج، شیم. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه نشان مادرزاد دارد. خالدار. مؤنث: شَیماء.
لغت نامه دهخدا

اشیم

اشیم
جایی است. و این بجز اشیم است که تثنیۀ آن اشیمان بود. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

اشیم

اشیم
ابن شقیق بن ثور. معاصر عبیدالله بن زیاد بن ظبیان بود که مصعب بن زبیر را کشت. اشیم به عبیدالله گفت: تو که سر مصعب بن زبیر را نزد عبدالملک بن مروان بردی در روز رستاخیز به خدا چه پاسخ خواهی داد؟ عبیدالله گفت: خاموش باش، چه اگر خوارج در رستاخیز سخن بگویند تو از صعصعه بن صوحان خطیب تر خواهی بود. رجوع به البیان والتبیین ج 1 ص 260 شود
ابن اسحاق از عبدالله بن ابی بکر از عبدالله بن مکنف حارثی آورده است که وی در زمرۀ کسانی بود که عمر بن خطاب برای آنان از وادی القری سهمی تعیین کرد. رجوع به الاصابه ج 1 ص 25 شود
لغت نامه دهخدا

اثیم

اثیم
گناهکار تبه کار بزه مند بزه کار بزه گر مذنب مجرم عاصی، دروغگوی دروغزن، لقب ابوجهل، لقب یزد گرد پسر بهرام پادشاه ساسانی (در نزد عرب) بزه گر بزهکار
فرهنگ لغت هوشیار

اشئم

اشئم
شورتر (شور شوم نحس نامبارک (واژه ای شور به آرش شوم در واژه ای شوربخت آمده است) مرخشه (هم آوای طبقچه نحس و شوم و نامبارک
فرهنگ لغت هوشیار