ترس، بیم، هراس، برای مثال شمیده من در آن میان باده / ز سهم دیو و بانگ های های او (منوچهری - ۹۳) در علم اقتصاد بهرۀ هر یک از شرکا که در مال یا هزینه مشترک هستند در علم نجوم یکی از صورت های فلکی شمالی که دارای پنج ستاره است تیری که با کمان بیندازند، تیری که در قرعه کشی به کار ببرند، مفرد واژۀ اسهم و سهمان و سهام
ترس، بیم، هراس، برای مِثال شمیده من در آن میان باده / ز سهم دیو و بانگ های های او (منوچهری - ۹۳) در علم اقتصاد بهرۀ هر یک از شرکا که در مال یا هزینه مشترک هستند در علم نجوم یکی از صورت های فلکی شمالی که دارای پنج ستاره است تیری که با کمان بیندازند، تیری که در قرعه کشی به کار ببرند، مفردِ واژۀ اَسهُم و سُهمان و سَهام
سوم شخص مفرد مضارع از فعل بودن یا هستن، وجود، موجود هست شدن: به وجود آمدن، موجود شدن هست کردن: به وجود آوردن، پدید آوردن هست و نیست: کنایه از بود و نبود، همه چیز
سوم شخص مفرد مضارع از فعل بودن یا هستن، وجود، موجود هست شدن: به وجود آمدن، موجود شدن هست کردن: به وجود آوردن، پدید آوردن هست و نیست: کنایه از بود و نبود، همه چیز
سنت و قاعدۀ متداول میان افراد یک جامعه، آیین، مفرد واژۀ رسوم در ریاضیات نمایش شکل ها بر روی یک سطح به وسیلۀ خطوط، شکل یا خطی که روی کاغذ می کشند مستمری، حقوق ادرار خرابه، بقایای بنا
سنت و قاعدۀ متداول میان افراد یک جامعه، آیین، مفردِ واژۀ رسوم در ریاضیات نمایش شکل ها بر روی یک سطح به وسیلۀ خطوط، شکل یا خطی که روی کاغذ می کشند مستمری، حقوق ادرار خرابه، بقایای بنا