معنی هرم - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با هرم
هرم
- هرم
- جسم مخروطی شکل که قاعدۀ آن مثلث یا مربع یا کثیر الاضلاع باشد و وجوه جانبی آن مثلث هایی باشند که همه به یک راس مشترک منتهی شوند
فرهنگ فارسی عمید
هرم
- هرم
- در اصطلاح هندسه، جسم مخروطی شکلی که قاعده آن مثلث یا مربع و یا اینکه کثرالاضلاع باشد
فرهنگ لغت هوشیار
هرم
- هرم
- جسمی مخروطی شکل که قاعده اش مربع یا چندضلعی باشد و وجوه جانبی آن مثلث هایی باشند که همه به یک رأس مشترک منتهی شوند
فرهنگ فارسی معین
هرم
- هرم
- در اصطلاح منطق، شعر. رجوع به ’شعر’ شود. (اساس الاقتباس ص 591)
لغت نامه دهخدا