جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با هدم

هدم

هدم
نام مردی است. (منتهی الارب). هدم بن زید کلبی از فصحای عرب است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا

هدم

هدم
زمینی است. (منتهی الارب). در شعر زهیر نام آن آمده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

هدم

هدم
آنچه از کرانۀ چاه فرودریده در چاه افتاده باشد: دماؤهم بینهم هدم ای هدر. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، هرچه ویران شود و فروافتد، آنچه از گیاه در سال اول باقی مانده. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

هدم

هدم
خون رایگان و باطل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به هدر شود
لغت نامه دهخدا

هدم

هدم
دوار سر رسیدن مرد را از سواری کشتی، پشت شکستن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، هدام عارض شدن مرد را. (از اقرب الموارد) ، شکستن بنا. (منتهی الارب). شکستن و افکندن بناء. (اقرب الموارد) ، ویران کردن. (منتهی الارب). ویرانی: و حوادث و آفات عارضی چون مار و کژدم و سباع... باد و باران و هدم... در کمین. (کلیله و دمنه).
گنج زیر خانه است و چاره نیست
پس ز هدم خانه مندیش و مایست.
مولوی.
از ابطال سوابق صنایع و هدم قواعد عوارف محترز می شد. (ترجمه تاریخ یمینی). بفرمود تا دست نهب و ارهاق و هدم و احراق بر دیار و امصار او دراز کردند. (ترجمه تاریخ یمینی)
سخت گشن خواه گردیدن ناقه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا