جدول جو
جدول جو

معنی هارهار - جستجوی لغت در جدول جو

هارهار
شهری بوده است در جنوب دریاچۀ زره بار کردستان، واقع در کوهستان زاگرس که در قرن هفتم قبل از میلاد در اورامان بوسیلۀ دولت آشور بنا شد، آشوریان آنجا را کرسی ولایتی بزرگ کردند و آن را ’کارشاروکین’ نامیدند، حاکم این شهر که دست نشاندۀ دولت آشور بود در گزارشی که به سناخریب پادشاه آشور داد مینویسد که در اطراف ما (شهر هارهار) آرامشی برقرار است، امادر نواحی جنوب ایشپه بره که دوست آشور است دوچار جنگ است و واکسار (هوخشتره) توطئه بر ضد حاکم شهر خود دیده است، هوخشتره پادشاه مادی در حدود 615 قبل از میلاد شهر هارهار، واقع در ایالت قدیم لولویی را به تصرف آورد و به این ترتیب راه او بجانب شمال آشور بازشد، (کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشیدیاسمی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شابهار
تصویر شابهار
(پسرانه)
نام دشتی در نواحی کابل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هارپاک
تصویر هارپاک
(پسرانه)
نام وزیر آستیاژ، آخرین پادشاه ماد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هوریار
تصویر هوریار
(پسرانه)
یار و دوست خورشید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غارغار
تصویر غارغار
قارقار، بانگ کلاغ، صدای کلاغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قارقار
تصویر قارقار
بانگ کلاغ، صدای کلاغ
قارقار کردن: بانگ کردن کلاغ، کنایه از سر و صدا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آهاردار
تصویر آهاردار
جامه یا پارچه ای که به آن آهار زده باشند، دارای آهار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خارخار
تصویر خارخار
حالت خارش بدن، کنایه از دلواپسی و اضطرابی که از تعلق خاطر، تمایل و هوس به چیزی در انسان پیدا می شود، دغدغه، برای مثال از خارخار عشق تو در سینه دارم خارها / هر دم شکفته بر رخم زآن خارها گلزارها (جامی - ۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داردار
تصویر داردار
داد و فریاد، سر و صدا، جار و جنجال، جنگ و هیاهو
صبر کردن، درنگ کردن
داردار کردن: داد و فریاد کردن، سر و صدا راه انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاموار
تصویر هاموار
هموار، صاف، مسطح، موافق، مناسب، برابر، یکسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باردار
تصویر باردار
آبستن، برای مثال اگر مار زاید زن باردار / به از آدمی زادۀ دیوسار (سعدی۱ - ۶۸)، میوه دار مثلاً درخت باردار، حامل بار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاردار
تصویر خاردار
دارای خار مثلاً گل خاردار، سیم خاردار، در علم زیست شناسی کرمی کوچک، از آفت های مهم پنبه، با طولی حدود ۱۵ میلی متر، رنگ سبز زیتونی یا قهوه ای، خال های تیره رنگ و برآمدگی های کوتاه به شکل خار که در مصر و هند بسیار پیدا می شود و غوزه و شاخه های جوان پنبه را از بین می برد، کرم خاردار
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
نام ناحیه ای در هند، چنانکه در کتاب ’سنکهت براهمهر’ آمده است. (ماللهند ص 149)
لغت نامه دهخدا
نام شهری از امپراتوری اتیوپی، پایتخت ایالتی به همین نام، سکنۀ آن به چهل هزار تن میرسد، مرکز بزرگ داد و ستد و ارتباط کاروانها با خلیج عدن، در سال 1521 میلادی به تصرف مسلمانان درآمد و تا سال 1875 شهر هارا حاکم نشین نیمه مستقلی بود و مصریها از 1875 تا 1884 میلادی آن را تسخیر کردند، در سال 1887 میلادی منلیک آن را به امپراتوری خود ملحق کرد، در کودتای اخیر هارار تنها ایالتی بود که به ’هیلاسلاسی’ وفادار ماند
لغت نامه دهخدا
تصویری از تارتار
تصویر تارتار
ریزه ریزه و پاره پاره و ذره ذره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزارها
تصویر هزارها
جمع هزار (1000) الوف درمراتب اعداد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاموار
تصویر هاموار
آنچه پستی وبلندی ندارد مستوی مسطح: (پس بفرمود تاجایی بجستند که زمین آنها هاموارتر بود وآب آن خوشتربود تاجایی بیافتندکه آنرا ارم خوانندی)، دایما پیوسته همیشه (برفتند گردنکشان هاموار بنزدیک مستظهرکامکار) (زجاجی رشیدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاوهاو
تصویر هاوهاو
کلمه ایست که درهنگام حمله بر دشمن برزبان رانند
فرهنگ لغت هوشیار
زمینی که در آن خربزه و هندوانه و خیار و مانند آن کارند پالیز فالیز، کلبه ای محقر در باغ و فالیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناآهار
تصویر ناآهار
آنکه چیزی نخورده
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه یا آنچه سرش شبیه به مار باشد: علی آنکه چون مورشد عمرو و عنتر ز بیم قوی نیزه مارسارش. (ناصر خسرو. 235)، ضحاک (بسبب مارانی که بر دوش او رسته بودند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شارمار
تصویر شارمار
مار بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غارغار
تصویر غارغار
حکایت صوت کلاغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارپار
تصویر پارپار
پاره پاره تکه تکه لت لت لخت لخت
فرهنگ لغت هوشیار
میوه دار باثمرمثمر (درخت)، آبستن حامله، مخلوط با فلز کم بها مغشوش نبهره. یا زبان باردار. زبانی که قشر سفیدی بر روی آن بندد و علامت تخمه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باربار
تصویر باربار
متواتر، پی در پی، مکرراً
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهاردار
تصویر آهاردار
آهار زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چارتار
تصویر چارتار
ربایی که دارای چهار سیم است طنبوری که چهار تار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاردار
تصویر خاردار
صاحب خار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شارکار
تصویر شارکار
هر کار مفت و رایگان که بزور و جبرا اجرا گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باردار
تصویر باردار
میوه دار، آبستن، حامله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تارتار
تصویر تارتار
پاره پاره، ریزه ریزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خارخار
تصویر خارخار
خارش بدن، دلواپسی، اضطراب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داردار
تصویر داردار
درنگ و کندی در انجام کار
فرهنگ فارسی معین
صدای آسیاب
فرهنگ گویش مازندرانی