ریزه ریزه و پاره پاره و ذره ذره، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا)، ذره ذره کردن و ریزریز ساختن، (شرفنامۀ منیری)، پاره پاره شده مثل تارهای مو و ابریشم، (فرهنگ نظام) : بنگرید اکنون بنات النعش وار از دست مرگ نیزه هاشان شاخ شاخ و تیرهاشان تارتار، سنایی، او مست بود و دست بریشم دراز کرد برکند تای تای و پراکند تارتار، سوزنی، شد ز سر زلف او صبح معنبرنسیم کرد مه روی او طرۀ شب تارتار، خاقانی
اروپائیان عموماً این کلمه را بمردمی اطلاق کنند که لشکر چنگیزخان مؤسس دولت مغول (1154- 1227 میلادی) را تشکیل داده بودند و آنان از طایفۀ اصلی مغول می باشند، این نام از کلمه ’تاتار’ یا ’تتار’ یا ’تتر’ گرفته شده است، تاتار را نیز تارتار گویند، (انجمن آرا) (آنندراج)، تارتار قومی از ترک مقابل مغول، (فرهنگ نظام)
طنبور و رباب چهارتار را گویند، (برهان) : طبع گیتی راست شد درعهد تو زآنسان که باز نشنود صوت مخالف هیچکس زین چارتار، سلمان ساوجی، ، کنایه از چهارعنصر و عالم و دنیا هم هست به اعتبار چهاررکن، (برهان)، رجوع به چارتا و چارتاره شود