جدول جو
جدول جو

معنی هاموار

هاموار
هموار، صاف، مسطح، موافق، مناسب، برابر، یکسان
تصویری از هاموار
تصویر هاموار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با هاموار

هاموار

هاموار
آنچه پستی وبلندی ندارد مستوی مسطح: (پس بفرمود تاجایی بجستند که زمین آنها هاموارتر بود وآب آن خوشتربود تاجایی بیافتندکه آنرا ارم خوانندی)، دایما پیوسته همیشه (برفتند گردنکشان هاموار بنزدیک مستظهرکامکار) (زجاجی رشیدی)
هاموار
فرهنگ لغت هوشیار

هموار

هموار
صاف، مسطح، کنایه از موافق، مناسب، برابر، یکسان
هموار رفتن: نرم و آهسته رفتن
هموار کردن: مسطح کردن، تحمل کردن، برای مِثال این درد نه دردی ست که بیرون رود از دل / این داغ نه داغی ست که هموار توان کرد (صائب - لغت نامه - هموار کردن)
هموار
فرهنگ فارسی عمید

هموار

هموار
آنچه قسمتهای مختلف آن در یک سطح باشد از زمین و جز آن، هم سطح، برابر، یکسان
فرهنگ لغت هوشیار