- نَبِيل
- نجیب
معنی نَبِيل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زودرس، سابقه
نماینده، عامل، نمایندگی
بی عیب، خالص
تضاد، مقابل
لاغر، باریک
فراموش کردن، فراموش شده
فراموشکار، فراموش شده
پرانرژی، فعّال
تمیز، تمیز کردن، تر و تمیز
لاغر، ناچیز
اندک، کمی، کم، حدّاقلّ، ناکافی
مسن، بزرگ، ارشد، اصلی
ضامن، حامی
بد، زشت
کم، کمی، باریک
بومی، اصیل، نمونه وار
پزشک، دکتر
تاریک، مه
دراز، طولانی، بلند
سنگین
بسیار، عالیه
بسیار مهمّ، عالی، عظیم
جایگشت، جابجایی
طعم دار کردن، ادویه
بدخوٰاه، بدخیم، شیطنت آمیز
ماهر، متخصّص
خوش چهره، زیبا، دلربا، مطلوب
دایره معارف، راهنمای، مدرک، راهنما، نشانه، اثباتی
بخیل، خسیس
جانشین، جایگزین
نانجیب، نجیب نیست