- نواخته
- نوازش شده، خیر و خیرات، انعام
معنی نواخته - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نشانده، جا داده شده
نوازیدن، نوازش کردن، دلجویی کردن
ساز زدن
بر زمین زدن چیزی
ساز زدن
بر زمین زدن چیزی
نشانده، جای داده نصب کرده
دست کشیدن بسر و روی کسی برای دلجویی، نوازش کردن تفقدکردن ملاطفت کردن: بنده حلقه بگوش ار ننوازی برود لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه بگوش. (گلستان. چا. فروغی. بخ. 21)، خواهش کسی را برآوردن بمرادرسانیدن، آلت موسیقی را بصدا درآوردن ساززدن، آوازخواندن سرودن، بر زمین زدن
دیواری که از خشت و آجر برآورده باشند. توضیح مهذب الاسما والسامی در معنی} سمیط {عربی این کلمه را آورده اند
دیواری که از خشت و آجر برآورده باشند. توضیح مهذب الاسما والسامی در معنی} سمیط {عربی این کلمه را آورده اند
اکرام
نوازش، دلجویی، نواختن آلات موسیقی
نوازش و مهربانی، نیکی، دلجوئی
نیت، میل
آمیدون، آمولن
مکشوفه
آویزان شده
بازخواست
افکنده پرتاب شده پرت شده، رای زده مشورت شده
جمعیت، سامان، ملک، املاک
آب و گل بسیار
دانسته وقوف یافته، معروف مشهور بنام، آشنا، جمع شناختگان
نوشته، نقش کرده شده
افکنده، افتاده، پرت شده
آویزه، آویزان، آویزان شده
نشاندن، نشانیدن، جا دادن، برای مثال به فرّ کیانی یکی تخت ساخت / چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت (فردوسی - ۱/۴۴)
نونهال، تازه روییده، تازه سبزشده
جایی که اسیران را نگه دارند، زندان
بازخواست کردن، خرده گیری، بازخواست
باغی که درختان آن را تازه کاشته باشند
ذوب شده، گدازیده، واشده، سرخ شده در اثر حرارت
تازه برخاسته، نوجوان، در علم زیست شناسی نهال تازه
نپخته، پخته نشده، خام، کنایه از بی تجربه، نا آزموده
چیزی که مورد نیاز است، مطلوب، در علم حقوق مال مورد دعوی، مدعیٌ به، اراده، مال، دارایی، ثروت