جدول جو
جدول جو

معنی نواجسته

نواجسته
باغی که درختان آن را تازه کاشته باشند
تصویری از نواجسته
تصویر نواجسته
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نواجسته

نواجسته

نواجسته
باغ نونشانده. (فرهنگ اسدی) (صحاح الفرس) (فرهنگ شعوری) (انجمن آرا) (رشیدی). نوخیز. (انجمن آرا). باغی را گویند که درختان آن را نو نشانده باشند. و به این معنی بجای جیم، خای نقطه دار (نواخسته) هم آمده است. (برهان قاطع) (از آنندراج). رجوع به نوآجسته شود
لغت نامه دهخدا

نوآجسته

نوآجسته
مرکب از نو به معنی تازه و جدید و آجسته به معنی مغروس و درنشانیده. طیان گوید:
تازه شده چو باغ نوآجسته.
(از یادداشت مؤلف).
نیز رجوع به نواجسته شود
لغت نامه دهخدا

نواخسته

نواخسته
نواجسته. باغ نونشانده. (برهان قاطع) (آنندراج). باغ نودرخت نشانده شده. (ناظم الاطباء). نواجسته. نوآجسته. رجوع به نوآجسته شود
لغت نامه دهخدا

ناجسته

ناجسته
طلب نکرده، جستجو نکرده مقابل رها و خلاص یافته و جهیده، رها نشده
ناجسته
فرهنگ لغت هوشیار

نواسته

نواسته
دیواری که از خشت و آجر برآورده باشند. توضیح مهذب الاسما والسامی در معنی} سمیط {عربی این کلمه را آورده اند
فرهنگ لغت هوشیار

ناجسته

ناجسته
گرفتار. کسی که خلاص نیافته است. مقابل جسته به معنی رها و خلاص یافته و جهیده، نجسته. رها نشده. نجهیده:
ناجسته ز فکرتت روانتر
تیری ز کمان آفرینش.
؟
لغت نامه دهخدا

ناجسته

ناجسته
نجسته. جستجو نکرده. طلب نکرده. نطلبیده. در پی جست و جو برنیامده:
ناجسته به آن چیز که آن با تو نماند
بشنو سخن خوب و مکن کار به صفرا.
ناصرخسرو.
در جستجوی حق شو و شبگیر کن از آنک
ناجسته خاک ره بکف آید نه کیمیا.
خاقانی.
به باران مژه در ابر می جستم وصالش را
کنون ناجسته دربارم چنان آمد که من خواهم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

نواسته

نواسته
دیواری که از خشت و آجر برآورده باشند. (برهان) (آنندراج). رجوع به نواشته شود، خشت های روی هم نهاده شده در بنای عمارت، و خشت های دیوار. (ناظم الاطباء) ، سفال و تودۀ سفال. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا