- نمکستان
- نمکزار، جایی که از آن نمک استخراج کنند، شوره زار، معدن نمک
معنی نمکستان - جستجوی لغت در جدول جو
- نمکستان
- نمکزار: وز بس دم دی مهی عدو را بر چهره نمکستان گشاید. (خاقانی. عبد. 501)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باغ خرما کویکستان
اتومبیل کرایه که در داخل شهرها مسافران را از نقطه ای به تقطه دیگر برد
جایی که درخت خرما بسیار باشد
جایی که تاک بسیار داشته باشد، باغ انگور
نی زار، نیشکرزار: (نگاه داشتن اش چون نیستان خشک را ونالستان خشک ماندچیزی می نماید)
جای انبوه از خرما، جائی که در آن نخل بسیار باشد
نمکزار: در نمک لان چون خری مرده فتاد آن خری و مردگی یکسو نهاد. (مثنوی. نیک. 319: 2)
نیستان، نیزار
سرزمین خشک و بی آب، برای مثال آب را در غورها پنهان کنم / چشمه ها را خشک و خشکستان کنم (مولوی - ۲۵۲)
انارستان، باغ انار
یکی از فصول چهارگانه سال که موسوم سرما و یخبندان می باشد
میکده
خم خانه، خانه یا سردابی که خم های شراب را در آنجا می گذارند، جایی که شراب می اندازند، میکده، میخانه، در تصوف عالم تجلیات که در قلب است، عالم غلبۀ عشق
میخانه، میکده، خم خانه
صورت فلکی در نیم کرۀ جنوبی آسمان، دستگاهی در کشتی یا هواپیما برای تعیین طول و عرض جغرافیایی
جایی که نی فراوان روییده باشد، نیزار
جایی که درخت خرما بسیار باشد، نخلستان
از فصول چهارگانۀ سال، سه ماه بعد از پاییز، سه ماه آخر سال خورشیدی که موسم سرما و یخ بندان است و روزها از همه وقت کوتاه تر است
جایی که در آن غم و غصه بسیار باشد، ماتمکده
ظرف کوچکی که در آن نمک می ریزند، کنایه از دهان معشوق
زمینی که در آن درخت انگور بسیار باشد، باغ انگوری، تاکستان
نمکزار، جایی که از آن نمک استخراج کنند، شوره زار، معدن نمک
فرمسرا، این جهان جای اندوه غمخانه غمکده
جایی که در آن درخت خرما بسیار باشد نخلستان
زمینی که فقط در آن درخت انگور کاشته باشند باغ انگور تاکستان رزستان
میخانه میکده: به خنجر زمین را میستان کنیم به نیزه هوا را نیستان کنیم
نمکزار، معدن نمک
ظرفی شیشه ییبلورین و غیره که در آن نمک کنند، دهان معشوق. شخص با ملاحت. توضیح زنان در هنگام قربان و صدقه رفتن کودکان ملیح و با نمک آنان را بدین نام خوانند، شخص بیمزه (بشوخی گویند)
جاییس که در آن نی فراوان روید: نی زار