جدول جو
جدول جو

معنی نمکستان

نمکستان
نمکزار، جایی که از آن نمک استخراج کنند، شوره زار، معدن نمک
تصویری از نمکستان
تصویر نمکستان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نمکستان

نمکستان

نمکستان
نمکزار: وز بس دم دی مهی عدو را بر چهره نمکستان گشاید. (خاقانی. عبد. 501)
فرهنگ لغت هوشیار

نمکستان

نمکستان
مَلاّحه. (دهار) (منتهی الارب). مَمْلَحه. (منتهی الارب). نمک زار. معدن نمک. آنجا که نمک فراوان باشد. کفه نمک: و به یک فرسنگی وی نمکستان است که نمک گرگان و طبرستان از آنجاست. (حدود العالم). و بدان نزدیکی دریا و نمکستان است که هیچ حیوان در آنجا قرار نگیرد. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 240).
از دیده جرعه دان کنم ازرخ نمکستان
تا نوش جام و خوش نمک خوان کیستی.
خاقانی.
و طلسمی دیگر برابر نمکستان به سی گز زمین از آن دور برابر درخت مملحه پنهان کرد. (تاریخ قم ص 87). و حق خراج از نمکستان به فارجان... (تاریخ قم ص 167)
لغت نامه دهخدا

تاکستان

تاکستان
اتومبیل کرایه که در داخل شهرها مسافران را از نقطه ای به تقطه دیگر برد
فرهنگ لغت هوشیار

نالستان

نالستان
نی زار، نیشکرزار: (نگاه داشتن اش چون نیستان خشک را ونالستان خشک ماندچیزی می نماید)
نالستان
فرهنگ لغت هوشیار

نمک لان

نمک لان
نمکزار: در نمک لان چون خری مرده فتاد آن خری و مردگی یکسو نهاد. (مثنوی. نیک. 319: 2)
فرهنگ لغت هوشیار