جدول جو
جدول جو

معنی نفاث - جستجوی لغت در جدول جو

نفاث(نَفْ فا)
دمنده. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (از ناظم الاطباء). نفاخ. (مهذب الاسماء). آنکه می دمد. (ناظم الاطباء). سحار. سحرکننده. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
نفاث
جادوگر
تصویری از نفاث
تصویر نفاث
فرهنگ لغت هوشیار
نفاث((نَ فّ))
دمنده، فوت کننده، جادوگر، ساحر
تصویری از نفاث
تصویر نفاث
فرهنگ فارسی معین
نفاث
دمنده، جادوگر، ساحر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نفاق
تصویر نفاق
رواج و رونق گرفتن خرید و فروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفاس
تصویر نفاس
خونی که پس از زاییدن از زنان خارج می شود، ایام زاج بودن زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفاد
تصویر نفاد
نیست شدن، نابود شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفاغ
تصویر نفاغ
قدحی که با آن شراب بخورند، برای مثال دل شاد دار و پند کسائی نگاه دار / یک چشم زو جدا مشو از رطل و از نفاغ (کسائی - مجمع الفرس - نفاغ)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفام
تصویر نفام
تیره رنگ، سیه فام، برای مثال بخیزد یکی تندگرد از میان / که روی اندر آن گرد گردد نفام (دقیقی - ۱۰۳)، زشت و زبون، ناخوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفاخ
تصویر نفاخ
آماس و ورمی که از بیماری در بدن پیدا شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفاذ
تصویر نفاذ
جاری بودن امر و حکم، فرو رفتن و گذشتن چیزی از چیز دیگر مثل فرو رفتن تیر در هدف و گذشتن از آن
فرهنگ فارسی عمید
(نُ ثَ)
دم که دردمند سینه به دهن می زند. (منتهی الارب) (آنندراج). آنچه را که دردمند سینه از دهن بیرون می اندازد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خونی که بیمار مصدور از دهن تف کند. (از متن اللغه). آنچه مصدور از خون و خلط بیرون افکند. (یادداشت مؤلف) ، آنچه از دهان به دمیدن فرواندازد از ریزۀ مسواک و مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَفْ فا ثَ)
زن جادوگر. ساحر. دمنده. تأنیث نفاث. رجوع به نفاث و نیز رجوع به نفاثات شود
لغت نامه دهخدا
زایمان زن، زایخون، گرانمایه گردیدن، زچگی زن زچگی زن حالت وضع حمل، ایام زچگی زن. یا ایام نفاس. خونی که پس از زاییدن از زن خارج شود خون ولادت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفار
تصویر نفار
دوری رمیدگی، رمیدن ستور رمش دوری کردن رمیدن، دوری رمیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفاذ
تصویر نفاذ
روائی، جریان، درگذر زندگی، نفوذ، تاتیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفاد
تصویر نفاد
نیست و نابود شدن
فرهنگ لغت هوشیار
از ریشه پارسی نفت انداز، نفت انبار نفت خیز، چراغ نفتی کسی که قاروره های مشتعل نفط (نفت) را بسوی دشمن پرتاب میکرد نفت انداز: نفاط برق روشن و تندرش طبل زن دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب. (رودکی. چا. نف. ج 3 ص 969)، آنکه نفت را مشتعل سازد: هیزم فراوان (آوردند) و نفاطان بیامدند و آتش در آن هیزم زدند، آنکه نفط (نفت) از معدن استخراج کند
فرهنگ لغت هوشیار
از ساخته های فارسی گویان باد انگیز که انگور بسیار خورده باشد و چیزهای باد انگیز (مقالات شمس) زیرکی چون کبر و باد انگیز تست ابلهی شو تا بمانی تندرست (مثنوی دفتر 4 مولانا) آماس بیماری آماس پر باد، هر چیز که خوردن آن تولید نفخ در شکم کند. توضیح نفاخ بتشدید فاء مانند صراف که بمعنی نفخ دهنده استعمال میشود در لغت عرب نیامده مانند صراف و نطاق و امثال آنها
فرهنگ لغت هوشیار
سیاه رنگ تیره فام: تا بود چون روی رومی روز تابان و سفید تا بود چون روی زنگی شب دژم گون و نفام. . (فرخی. د. 238 ح) توضیح در دیوان مصحح دبیر سیاقی و عبد الرسولی بجای نفام} ظلام {ذکر شده ولی در حاشیه عبد الرسولی نفام آمده. توضیح، جهانگیری آرد: در بعضی از فرهنگها نغام به غین و نفام بفارا بیک معنی نوشته اند. همانا که مصنفان را سهوی واقع شده چه نفام به فابمعنی سیاه رنگ و تیره فام است و نغام به غین بمعنی زشت و ناخوش رشیدی هر دو را صحیح میداند بمعنی تیره و گوید: تیرگی را زشتی و ناخوشی لازم است نه آنکه زشت و ناخوش بمعنی علی حده است. اما در لغت فرس مصحح اقبال (ص 337) نغام به غین بمعنی} زشت نما و تیره گون و بی رونق {آمده اگر ضبط غین درین نسخه صحیح باشد} نفام {مصحف آنست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفاش
تصویر نفاش
حلاج، پنبه زن، متکبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفاق
تصویر نفاق
دوروئی کردن، کفر در دل نهفتن و ایمان به زبان آشکار کردن، دوزبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفاع
تصویر نفاع
سود رسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفاغ
تصویر نفاغ
قدح شراب خوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفال
تصویر نفال
جمع نفل، دهش ها، پروه ها، غنیمت ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجاث
تصویر نجاث
تفتیش کننده، جستجو کننده در کارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نافث
تصویر نافث
ساحر، جادو کننده، افسون دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
نفاثه در فارسی مونث نفاث دمنده فوت کننده، جادوگر زن مونث نفاث، جمع نفاثات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفام
تصویر نفام
((نَ))
سیاه فام، تیره رنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفاق
تصویر نفاق
((نِ))
مکر، دورویی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفاق
تصویر نفاق
((نَ))
رواج یافتن، رونق گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفاغ
تصویر نفاغ
((نَ))
قدح بزرگ شراب خواری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفاس
تصویر نفاس
((نِ))
زچگی زن، حالت وضع حمل، ایام زچگی زن، خونی که پس از زاییدن از زن خارج شود، خون ولادت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفار
تصویر نفار
((نِ))
رمیدن، دور شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفاذ
تصویر نفاذ
((نِ))
فرو رفتن و درگذشتن چیزی از چیز دیگر، جاری شدن فرمان، عبور کردن تیر از نشانه
فرهنگ فارسی معین