جدول جو
جدول جو

معنی نفاخ

نفاخ
آماس و ورمی که از بیماری در بدن پیدا شود
تصویری از نفاخ
تصویر نفاخ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نفاخ

نفاخ

نفاخ
از ساخته های فارسی گویان باد انگیز که انگور بسیار خورده باشد و چیزهای باد انگیز (مقالات شمس) زیرکی چون کبر و باد انگیز تست ابلهی شو تا بمانی تندرست (مثنوی دفتر 4 مولانا) آماس بیماری آماس پر باد، هر چیز که خوردن آن تولید نفخ در شکم کند. توضیح نفاخ بتشدید فاء مانند صراف که بمعنی نفخ دهنده استعمال میشود در لغت عرب نیامده مانند صراف و نطاق و امثال آنها
فرهنگ لغت هوشیار

نفاخ

نفاخ
ورم که از بیماری حادث شود. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (المنجد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا

نفاخ

نفاخ
آماس شکم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

نفاخ

نفاخ
بادبز. (مهذب الاسماء). دمنده. نفاث. (یادداشت مؤلف) ، پرباد و هر چیز که خوردن آن تولید باد و نفخ در شکم کند و شکم از آن بیاماسد. (ناظم الاطباء). خوردنیهای باددار چون پیاز و ترب خام. (یادداشت مؤلف). هرچه در او رطوبت غریبه باشد و از حرارت بدنی تحلیل نیافته مستحیل به ریاح شود، خواه در معده و امعاء مثل میوه ها، و خواه در عروق مانند مغزها و اکثر تخم ها. (از تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا

نفاغ

نفاغ
قدحی که با آن شراب بخورند، برای مِثال دل شاد دار و پند کسائی نگاه دار / یک چشم زو جدا مشو از رطل و از نفاغ (کسائی - مجمع الفرس - نفاغ)
نفاغ
فرهنگ فارسی عمید