- نظارگی (نَ رَ / رِ)
بیننده. تماشاچی. تماشاگر. نظّارگی. نظارگی:
هم پیکر سلامت و هم نقش عافیت
از دیدۀ نظارگیان در نقاب شد.
خاقانی.
در دیدۀ نظارگیان جمال تست
بی نورتر ز خانه بی روزن آینه.
صائب (از آنندراج)
هم پیکر سلامت و هم نقش عافیت
از دیدۀ نظارگیان در نقاب شد.
خاقانی.
در دیدۀ نظارگیان جمال تست
بی نورتر ز خانه بی روزن آینه.
صائب (از آنندراج)
