معنی نظارگی نظارگی (نَ رَ / رِ) بیننده. تماشاچی. تماشاگر. نظّارگی. نظارگی: هم پیکر سلامت و هم نقش عافیت از دیدۀ نظارگیان در نقاب شد. خاقانی. در دیدۀ نظارگیان جمال تست بی نورتر ز خانه بی روزن آینه. صائب (از آنندراج) لغت نامه دهخدا