جدول جو
جدول جو

معنی نشسته - جستجوی لغت در جدول جو

نشسته
کسی یا چیزی که در جایی قرار گرفته، جلوس کرده، در حال نشستن
تصویری از نشسته
تصویر نشسته
فرهنگ فارسی عمید
نشسته
ناشسته. ناشور. شسته ناشده. مقابل شسته:
روی ناشسته چو ماهش نگرید
چشم بی سرمه سیاهش نگرید.
، تطهیر ناکرده. ناپاک.
- امثال:
نشسته پاک است
لغت نامه دهخدا
نشسته
شسته ناشده، ناشور
تصویری از نشسته
تصویر نشسته
فرهنگ لغت هوشیار
نشسته
نشاسته
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نشستن
تصویر نشستن
قرار گرفتن انسان یا حیوان بر روی سرین خود، تمرگیدن
ساکن بودن، اقامت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشاسته
تصویر نشاسته
گردی سفید، بی بو، بی مزه که برای آهار دادن پارچه و ساختن پودر و چسب و پختن بعضی خوراک ها به کار می رود. در طب نیز استعمال می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیسته
تصویر نیسته
نابود، معدوم، برای مثال آس شدم زیر آسیای زمانه / نیسته خواهم شدن همی به کرانه (کسائی - ۵۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
آرام شدن، جاگرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشستگه
تصویر نشستگه
مقام، مکان، جا، جای نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیسته
تصویر نیسته
نابود، معدوم: (آس شدم زیر آسیای زمانه نیسته خواهم شدن همی بکرانه) (کسائی. لفا اق. 451) (در رشیدی: نیسته گشتم ز بس جفای زمانه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشاسته
تصویر نشاسته
((نِ تَ یا تِ))
نشانده، کاشته، تعیین کرده، منصوب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیسته
تصویر نیسته
((تِ))
ناپدید، معدوم
فرهنگ فارسی معین
((نِ تِ))
ماده ای است سفید و بی بو و بی مزه تهیه شده از گندم یا سیب زمینی که هم استفاده خوراکی دارد و هم برای آهار دادن پارچه و ساختن چسب و... به کارمی رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
((نِ شَ تَ))
در جایی قرار گرفتن، ضد ایستادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نشاسته
تصویر نشاسته
آمیدون، آمولن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
جلوس کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
Perch, Seat, Sit
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
se percher, s'asseoir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
বসা , বসা , বসা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
止まる , 座る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
栖息 , 坐
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
kukaa, keti
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
앉다 , 앉다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
tüneklemek, oturmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
bertengger, duduk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
empoleirar-se, sentar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
बैठना , बैठना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
posarsi, sedersi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
sich niederlassen, sitzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
zitten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
сідати , сидіти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
усесться , сидеть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
usiąść, siedzieć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
posarse, sentarse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
לשבת
دیکشنری فارسی به عبری