ابزار آهنی دم تیز که با آن چرم را می برند یا پشت چرم و تیماج را با آن می تراشند، شفره، گزن، نشگرده، گهزن برای مثال به نشکرده ببرید زن را گلو / تفو بر چنین ناشکیبا تفو (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۵) نیشتر حجام
ابزار آهنی دم تیز که با آن چرم را می برند یا پشت چرم و تیماج را با آن می تراشند، شَفرِه، گَزَن، نِشگِردِه، گَهزَن برای مِثال به نشکرده ببرید زن را گلو / تفو بر چنین ناشکیبا تفو (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۵) نیشتر حجام
نخورده. مقابل خورده. رجوع به خورده و نخورده و خوردن شود: اگر بچۀ شیر ناخورده سیر بپیچد کسی در میان حریر. فردوسی. تو با رستم شیر ناخورده سیر میان را ببستی چو شیر دلیر. فردوسی. یکی کودکی دوختند از حریر ببالای آن شیرناخورده سیر. فردوسی. نهنگی بما برگذر کرده گیر همه گنج ناخورده را خورده گیر. فردوسی. لذت نعمت اندر آن است که نادیده ببینی و ناخورده بخوری. (قابوسنامه). چو گندم گوژ و چون جو زردم از تو جوی ناخورده گندم خوردم از تو. نظامی. اگر سودی نخواهی زو زیان نیست بود ناخورده یخنی باک از آن نیست. نظامی. دل چون بشنید این سخن زو ناخورده شراب گشت مدهوش. عطار. گفتن از زنبور بی حاصل بود با یکی در عمرخود ناخورده نیش. سعدی
نخورده. مقابل خورده. رجوع به خورده و نخورده و خوردن شود: اگر بچۀ شیر ناخورده سیر بپیچد کسی در میان حریر. فردوسی. تو با رستم شیر ناخورده سیر میان را ببستی چو شیر دلیر. فردوسی. یکی کودکی دوختند از حریر ببالای آن شیرناخورده سیر. فردوسی. نهنگی بما برگذر کرده گیر همه گنج ناخورده را خورده گیر. فردوسی. لذت نعمت اندر آن است که نادیده ببینی و ناخورده بخوری. (قابوسنامه). چو گندم گوژ و چون جو زردم از تو جوی ناخورده گندم خوردم از تو. نظامی. اگر سودی نخواهی زو زیان نیست بود ناخورده یخنی باک از آن نیست. نظامی. دل چون بشنید این سخن زو ناخورده شراب گشت مدهوش. عطار. گفتن از زنبور بی حاصل بود با یکی در عمرخود ناخورده نیش. سعدی
عدم اصابت. یانخوردندارد. ممکن نیست که بهدف اصابت نکند (گلوله) : تیر اندازی من نخوردندارد، عدم تاثیر: وقتی جغدفریاد بزندنخوردنداردکه خبربدی بانسان میرسد
عدم اصابت. یانخوردندارد. ممکن نیست که بهدف اصابت نکند (گلوله) : تیر اندازی من نخوردندارد، عدم تاثیر: وقتی جغدفریاد بزندنخوردنداردکه خبربدی بانسان میرسد
آلتی است آهنین یا فولادی کوتاه با سری پهن و مورب تیز کرده که صحافان و کفاشان و سراجان بوسیله آن پوست را نازک کنند و بتراشند و ببرند شفره از میل گزن: خشم کفشگر زیادت گشت و نشگرده برداشت پیش ستون آمد و بینی حجام را ببرید
آلتی است آهنین یا فولادی کوتاه با سری پهن و مورب تیز کرده که صحافان و کفاشان و سراجان بوسیله آن پوست را نازک کنند و بتراشند و ببرند شفره از میل گزن: خشم کفشگر زیادت گشت و نشگرده برداشت پیش ستون آمد و بینی حجام را ببرید
آلتی است آهنین یا فولادی کوتاه با سری پهن و مورب تیز کرده که صحافان و کفاشان و سراجان بوسیله آن پوست را نازک کنند و بتراشند و ببرند شفره از میل گزن: خشم کفشگر زیادت گشت و نشگرده برداشت پیش ستون آمد و بینی حجام را ببرید
آلتی است آهنین یا فولادی کوتاه با سری پهن و مورب تیز کرده که صحافان و کفاشان و سراجان بوسیله آن پوست را نازک کنند و بتراشند و ببرند شفره از میل گزن: خشم کفشگر زیادت گشت و نشگرده برداشت پیش ستون آمد و بینی حجام را ببرید
آنکه چیزنخورده یا ننوشیده، آنچه که خورده نشده: (وآنچ نا خورده بماند یعنی استخوان. . {مقابل خورده. آنکه چیزی رانخورد: چون خورشید آسمان برنده خوردی پز خلق و ناخورنده. (تحفه العراقین) مقابل خورنده
آنکه چیزنخورده یا ننوشیده، آنچه که خورده نشده: (وآنچ نا خورده بماند یعنی استخوان. . {مقابل خورده. آنکه چیزی رانخورد: چون خورشید آسمان برنده خوردی پز خلق و ناخورنده. (تحفه العراقین) مقابل خورنده
پرورش یافته تربیت یافته مربی، جمع پروردگان، در عسل یا شکر یا شیر یا سرکه و جز آن آغاز زده بشکر پخته و آغشته مربی با عسل و شکر سخت بقوام آمده نزدیک بخشکی: زنجبیل پرورده، مصطنع گیرنده احسان و انعام، پخته سخته نیک اندیشیده، پرواری شده. یا پرورده مرغ. زال زر پدر رستم: (چو پرورده مرغ باشد بکوه فکنده بدر از میان گروه) (فردوسی) یا دست پرورده. یا گیلاس پرورده. گیلاسی که با جنس بهتر پیوند شده باشد: گیلاس پرورده دارم (گیلاس فروشها گویند) یا نمک پرورده
پرورش یافته تربیت یافته مربی، جمع پروردگان، در عسل یا شکر یا شیر یا سرکه و جز آن آغاز زده بشکر پخته و آغشته مربی با عسل و شکر سخت بقوام آمده نزدیک بخشکی: زنجبیل پرورده، مصطنع گیرنده احسان و انعام، پخته سخته نیک اندیشیده، پرواری شده. یا پرورده مرغ. زال زر پدر رستم: (چو پرورده مرغ باشد بکوه فکنده بدر از میان گروه) (فردوسی) یا دست پرورده. یا گیلاس پرورده. گیلاسی که با جنس بهتر پیوند شده باشد: گیلاس پرورده دارم (گیلاس فروشها گویند) یا نمک پرورده