شکارچی، آنکه پیشه اش شکار کردن جانوران است، حابل، صیّاد، صیدگر، نخجیرگان، نخجیرگر، قانص، نخجیرزن، صیدبند، صیدافکن، نخجیرگیر، متصیّد، شکارگیر، شکارگر شکاربان برای مثال نخجیروالان این ملک را / شاگرد باشد فزون ز بهرام (فرخی - ۲۲۳)
شِکارچی، آنکه پیشه اش شکار کردن جانوران است، حابِل، صَیّاد، صِیدگَر، نَخجیرگان، نَخجیرگَر، قانِص، نَخجیرزَن، صِیدبَند، صِیداَفکن، نَخجیرگیر، مُتَصَیِّد، شِکارگیر، شِکارگَر شکاربان برای مِثال نخجیروالان این ملک را / شاگرد باشد فزون ز بهرام (فرخی - ۲۲۳)
خنجرگذار. (آنندراج). مسلح به خنجر: شده ست تازه مگر خون میان لاله و گل که هست آب زره پوش و بید خنجردار. جلال الدین عضد (از آنندراج). چو مریخ فلک شد صاحب نام بخنجرداری او شاه بهرام. اثر (از آنندراج)
خنجرگذار. (آنندراج). مسلح به خنجر: شده ست تازه مگر خون میان لاله و گل که هست آب زره پوش و بید خنجردار. جلال الدین عضد (از آنندراج). چو مریخ فلک شد صاحب نام بخنجرداری او شاه بهرام. اثر (از آنندراج)
قانص. (مهذب الاسما) (ملخص اللغات). قناص. (ملخص اللغات). صیاد. شکارچی. شکارکننده. شکارگیرنده. صیدگیر: اگر صد سگ تیز نخجیرگیر که آهو ورا پیش دیدی ز تیر. فردوسی. پدرمان یکی آسیابان پیر در این دامن کوه نخجیرگیر. فردوسی. تو دستان نمودی چو روباه پیر ندیدی همی دام نخجیرگیر. فردوسی. ز دام و دد و بوی نخجیرگیر گریزان بود بر سه پرتاب تیر. اسدی. پیاده بر آن که چو نخجیرگیر همی شد ز پس تا فکندش به تیر. اسدی
قانص. (مهذب الاسما) (ملخص اللغات). قناص. (ملخص اللغات). صیاد. شکارچی. شکارکننده. شکارگیرنده. صیدگیر: اگر صد سگ تیز نخجیرگیر که آهو ورا پیش دیدی ز تیر. فردوسی. پدرْمان یکی آسیابان پیر در این دامن کوه نخجیرگیر. فردوسی. تو دستان نمودی چو روباه پیر ندیدی همی دام نخجیرگیر. فردوسی. ز دام و دد و بوی نخجیرگیر گریزان بود بر سه پرتاب تیر. اسدی. پیاده بر آن کُه چو نخجیرگیر همی شد ز پس تا فکندش به تیر. اسدی
دهی است از دهستان نیمور بخش حومه شهرستان محلات، در 15 هزارگزی مشرق محلات و 5 هزارگزی شمال جادۀ شوسۀ دلیجان به خمین، بر ساحل رودخانه در دامنۀ معتدل هوائی واقع است و 600 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه لعل بار و رود قم و محصولش غلات و پنبه و میوۀ صیفی و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است از دهستان نیمور بخش حومه شهرستان محلات، در 15 هزارگزی مشرق محلات و 5 هزارگزی شمال جادۀ شوسۀ دلیجان به خمین، بر ساحل رودخانه در دامنۀ معتدل هوائی واقع است و 600 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه لعل بار و رود قم و محصولش غلات و پنبه و میوۀ صیفی و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)