جدول جو
جدول جو

معنی نخجیرگیر

نخجیرگیر
(دُ چَ خَ / خِ)
قانص. (مهذب الاسما) (ملخص اللغات). قناص. (ملخص اللغات). صیاد. شکارچی. شکارکننده. شکارگیرنده. صیدگیر:
اگر صد سگ تیز نخجیرگیر
که آهو ورا پیش دیدی ز تیر.
فردوسی.
پدرمان یکی آسیابان پیر
در این دامن کوه نخجیرگیر.
فردوسی.
تو دستان نمودی چو روباه پیر
ندیدی همی دام نخجیرگیر.
فردوسی.
ز دام و دد و بوی نخجیرگیر
گریزان بود بر سه پرتاب تیر.
اسدی.
پیاده بر آن که چو نخجیرگیر
همی شد ز پس تا فکندش به تیر.
اسدی
لغت نامه دهخدا