جدول جو
جدول جو

معنی ناورزیده - جستجوی لغت در جدول جو

ناورزیده
ریاضت ناکشیده. ریاضت نادیده. که ورزیده و کارکشته و ماهر نیست
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوردیده
تصویر نوردیده
پیموده، پیچیده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نورسیده
تصویر نورسیده
تازه رسیده، تازه وارد، تازه، نو، کنایه از نوزاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناگرویده
تصویر ناگرویده
آنکه ایمان نیاورده، کافر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناآمرزیده
تصویر ناآمرزیده
آمرزیده نشده
فرهنگ فارسی عمید
(تَ / تِ)
غیرمرحوم. نامرحوم. نیامرزیده، در تداول عوام، ملعون. لعنتی
لغت نامه دهخدا
(غَ کَ / کِ)
مقابل آمرزیده. ملعون
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ)
نانواخته. نوازش ناشده. مقابل نوازیده. رجوع به نوازیده شود
لغت نامه دهخدا
ناسپرده. طی ناشده. مقابل نوردیده. رجوع به نوردیده شود
لغت نامه دهخدا
(وَ دَ)
که قابل ورزیدن نیست. مقابل ورزیدنی. رجوع به ورزیدنی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ)
کافر. منکر. (ناظم الاطباء). کسی که ایمان نیارد، یعنی کافر. (آنندراج). ناگرونده، نافرمان. سرکش، آنکه اعتماد نمی کند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مقابل لغزیده
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نیامرزیده. ناآمرزیده. نامغفور. غیرمرحوم. غیرمغتفر. نابخشوده. مقابل آمرزیده، به معنی شادروان و معفو و مغفور
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ تَ / تِ)
نارسته. نرسته. سبزناشده. مقابل روئیده. رجوع به روئیده شود
لغت نامه دهخدا
(فُ تَ / تِ)
سؤال نشده. نخواسته.
- ناپرسیده گفتن، بدون مقدمه گفتن. بدون اینکه سؤال شود و بخواهند گفتن: اما سخن ناپرسیده مگوی تا در رنج نادانسته نیفتی. (منتخب قابوسنامه ص 29). ناپرسیده مگوی. (خواجه عبداﷲ انصاری). سخن ناپرسیده همه را سخرۀ تیغ یاساگردانید. (وصاف ص 341). او را گرفته بیاوردند، ناپرسیده بر تیغ گذرانید. (وصاف ص 325)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
نیاورده. ناآورده:
من این کنیه را ناوریده بجای
بر و بومتان ناسپرده بپای.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ / دِ)
درویده نشده. درو نشده. مقابل درویده. رجوع به درویده شود
لغت نامه دهخدا
(لِ کُ)
ریاضت نادیده. ناآموخته. ناشی. تازه کار. که مجرب و ورزیده نیست. مقابل ورزیده. رجوع به ورزیده شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
مقابل وزیده. رجوع به وزیده شود
لغت نامه دهخدا
(لُ)
مقابل ورزیدن. رجوع به ورزیدن شود
لغت نامه دهخدا
(لُ)
نیامرزیدن. ناآمرزیدن. نابخشودن. مقابل آمرزیدن، به معنی غفران و مغفرت و عفو و اغتفار و رحمت. رجوع به آمرزیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناپرسیده
تصویر ناپرسیده
سوال نشده: (اماسخن ناپرسیده مگوی تادررنج نادانسته نیفتی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابرویده
تصویر نابرویده
کافر، جمع نابرویدگان: (و خدای (عزوجل) داناست بنابرویدگان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناآمرزیده
تصویر ناآمرزیده
آمرزیده نشده، لعنتی ملعون مقابل آمرزیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگرویده
تصویر ناگرویده
نافرمان، سرکش، ناگرونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارمیده
تصویر نارمیده
استراحت نکرده، نیاسوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارسیده
تصویر نارسیده
واصل نشده، نیامده، نرسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابریده
تصویر نابریده
نبریده: (و نماز دیگر آن روز صلتی از آن وی رسولدار برد دویست هزاردرم و اسبی باستام زر و پنجاه پارچه جامه نابریده. مقابل بریده
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که خریده نشده، رایگان مفت: دراست ناخریده و مشک است رایگان هرچند بر فشانی و هر چند برچنی. (منوچهری)، آزاد حر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگزیده
تصویر ناگزیده
انتخاب ناشده، مطرود
فرهنگ لغت هوشیار
تازه رسیده تازه واردنوآمده جدیدالورود، جمع نورسیدگان، درمدرسه نظامیه از انفاس ایشان که بعضی نورسیدگان عالم معنی بودند، تازه نو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوردیده
تصویر نوردیده
پیچیده طیکرده، تاکرده، پیموده (راه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارسیده
تصویر نارسیده
((ر دَ))
ناقص، خام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوردیده
تصویر نوردیده
((نَ وَ دِ))
تا کرده، پیچیده، طی شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داورزیدن
تصویر داورزیدن
قضاوت کردن
فرهنگ واژه فارسی سره