جدول جو
جدول جو

معنی ناهمسر - جستجوی لغت در جدول جو

ناهمسر
(هََ سَ)
ناهمتا. ناهمال. که هم پایه و هم قدر و همسان تو نیست. که کفو تو نیست:
چو در گیتی ترا همسر ندانم
به ناهمسرت دادن کی توانم.
شمسی (یوسف و زلیخا)
لغت نامه دهخدا
ناهمسر
آنکه پایه ورتبه اش بادیگری همسان نیست ناهمتا: چودرگیتی تراهمسرندانم به ناهمسرت دادن کی توانم ک (یوسف وزلیخامنسوب بفردوسی لغ) مقابل همسر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاهمیر
تصویر شاهمیر
(پسرانه)
امیر شاه، شاه (فارسی) + میر (عربی)، نام برادر میرک بیگ وزیر شاه اسماعیل صفوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نازمهر
تصویر نازمهر
(دخترانه)
مهرناز، زیبا چون خورشید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ناهموار
تصویر ناهموار
زبر و زمخت، درشت، ناصاف، پرنشیب وفراز، بی نظم و ترتیب، گمراه و خودسر، برای مثال زنان باردار ای مرد هشیار / اگر وقت ولادت مار زایند ی از آن بهتر به نزدیک خردمند / که فرزندان ناهموار زایند (سعدی - ۱۵۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناهمتا
تصویر ناهمتا
بی همتا، بی مانند، بی نظیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناهمساز
تصویر ناهمساز
ناسازگار، بی تناسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انهمار
تصویر انهمار
شکسته شدن، ویران شدن، فروریختن، ریخته شدن آب یا باران، روان گردیدن اشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناهمال
تصویر ناهمال
بی همال، بی همتا، بی نظیر، بی مانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناشمار
تصویر ناشمار
بی شمار، ناشمرده، شمرده نشده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناکیسر
تصویر ناکیسر
درختی شبیه درخت گردو، گل های خوش بو است که از گل های آن عطر می گیرند و بیشتر در بنگاله می روید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نامیسر
تصویر نامیسر
آنچه ممکن و میسر نباشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاه سر
تصویر چاه سر
سر چاه، لب چاه، دهانۀ چاه، برای مثال کزآن چاه سر با دلی پر ز درد / دویدم به نزد تو ای زادمرد (فردوسی - ۳/۳۷۳)
فرهنگ فارسی عمید
(هََ سَ)
همسر و همسان نبودن. صفت ناهمسر
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناهمساز
تصویر ناهمساز
ناسازگارغیرمتناسب بی تناسب، ناهم کوک مقابل همساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشمار
تصویر ناشمار
نامعدود، نا شمرده
فرهنگ لغت هوشیار
ناجورنامناسب. یاوصله ناهمجور. وصله ای که با جامه از یک جنس و یک رنگ نیست، نابرابرناهمسان مقابل جور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهمتا
تصویر ناهمتا
بی مانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهمال
تصویر ناهمال
بی مانندبی نظیر، مخالف، غیرمساوی نامساوی مقابل همال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهموار
تصویر ناهموار
ناصاف، پر نشیب و فراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامسری
تصویر نامسری
بی واگیر
فرهنگ لغت هوشیار
مست متکبر: بنده آن نازمستانم که ازیاقوتشان خنده نازک میتراود نکته موزون میچکد. (طالب آملی)، شخص ظریف و لطیفه گو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انهمار
تصویر انهمار
فرو ریختن ریزان شدن آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهمسری
تصویر ناهمسری
همسرنبودن همسان نبودن مقابل همسری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انهمار
تصویر انهمار
((اِ هِ))
ریخته شدن آب یا باران، ویران شدن، فرو ریختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناهموار
تصویر ناهموار
((هَ))
نامساوی، نامناسب، دارای پستی و بلندی، غیر مسطح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناهمتا
تصویر ناهمتا
متفاوت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناهمساز
تصویر ناهمساز
نا موافث، ناموافق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناهمسان
تصویر ناهمسان
متفاوت، بی شباهت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناهموار
تصویر ناهموار
Rugged
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناهموار
تصویر ناهموار
acidentado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناهموار
تصویر ناهموار
accidentado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناهموار
تصویر ناهموار
wyboisty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناهموار
تصویر ناهموار
пересечённый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناهموار
تصویر ناهموار
пересічений
دیکشنری فارسی به اوکراینی