جدول جو
جدول جو

معنی میژه - جستجوی لغت در جدول جو

میژه(ژَ / ژِ)
مژه. مژگان. (لغات شاهنامه ص 250) (فرهنگ لغات ولف به نقل از لغات شاهنامۀ عبدالقادر) ، لحظه. دم. (فرهنگ لغات ولف به نقل از لغات شاهنامۀ عبدالقادر)
لغت نامه دهخدا
میژه
مژه و مژگان
تصویری از میژه
تصویر میژه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیژه
تصویر بیژه
(دخترانه)
ویژه، خالص
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از میشه
تصویر میشه
(پسرانه)
مشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از منیژه
تصویر منیژه
(دخترانه)
پاک، سفید روی، نام دختر افراسیاب و همسر بیژن از پهلوانان ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیژه
تصویر بیژه
ویژه، خاص، خاصه، برگزیده، خالص
خصوصاً، مخصوصاً، سیّما، علی الخصوص، به ویژه، بالخصوص، لاسیّما، به خصوص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میله
تصویر میله
جسمی باریک، استوانه ای و معمولاً فلزی، میل، میلۀ باریک فلزی برای بافتنی، میل بافتنی، در علم زیست شناسی رشته ای باریک در زیر پرچم گل، فیله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میوه
تصویر میوه
تخمدان بارور شده و رسیدۀ گل که دانه ها را در بر می گیرد، به ویژه درصورتی که دارای گوشته باشد، بار، بر، ثمر
میوۀ دل: کنایه از فرزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میره
تصویر میره
فاسق، مردی که با زن شوهردار رابطۀ جنسی دارد، آنکه مرتکب فسق شود، فاجر، گناهکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میعه
تصویر میعه
صمغی که از درخت تراوش کند، روانی، سیال بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میاه
تصویر میاه
ماء ها، آبها، جمع واژۀ ماء
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میده
تصویر میده
آرد گندم که آن را دو بار بیخته باشند، نانی که از این نوع آرد پخته شود، برای مثال جوینی که از سعی بازو خورم / به از میده بر خوان اهل کرم (سعدی۱ - ۱۲۹)، نوعی حلوا
فرهنگ فارسی عمید
(کَ ژَ / ژِ)
اسب کمیت سیاه دم. (ناظم الاطباء). اسب کهر سیاه دم. (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(گِ ژَ / ژِ)
چیزی که با هم مخلوط و آمیخته باشد. (آنندراج). آمیخته بهم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از میره
تصویر میره
خواجه و سرور
فرهنگ لغت هوشیار
بار و ثمر هر محصولی از نباتات که از عقب گل و شکوفه برآمده و حاوی تخم میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ماء، آب ها جمع ماء آبها: دوزخ آشامان دریا در زشیهه رخش او بی خبر گردند و نشناسند نیران از میاه. (عثمان مختاری) یا دایره میاه. دایره میرابی. یا میاه سائله. ماده ای نیمه جامد و صمغی شکل که از جوشاندن پوست گونه ای گل سرخ که در جزایر بحر احمر و سواحل این دریا میروید بدست میاید پوست این گیاه را آن قدر درآب میجوشانند که آب غلظت کافی پیداکند و ماده نیمه جامد مذکور پس از سرد شدن حاصل شود. در طب قدیم این ماده را جهت عفونت های مزمن مجرای ادرار بکار میبردند
فرهنگ لغت هوشیار
آرد گندم دو بار بیخته: سوی گاویکسان بودکاه ودانه بکام خر اندر چه میده چه جودر. (ناصرخسرو)، نانی که از آرد بی سبوس پزند نان خشکار راز من ببری میده گردانی و نومیده خوری. (حدیقه)، حلوایی است و آن اقسام دارد: قسمی را از شیر گوسفند و شکرسفید پزند و قسم دیگرآنکه نشاسته و آرد گندم را درآب انگور کنند و چندان بجوشانند تا سخت شود و بعد از آن مغز گردکان و بادام کشیده باشند بریزند باسدق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
خالص پاک بی آمیزشی: (ویژه می کهنه کش شگت چوگیتی جوان دل چو سبک شد زعشق درده رطل گران) (مسعود سعد رشیدی) (الامتحاض شیر ویژه خوردن)، خاص مخصوص: (صد و سی سپر ویژه شه زر غلافش ز دیبا نگارش گهر) (اسدی رشیدی)، از خواص ندیم مقرب جمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میله
تصویر میله
مانند میل
فرهنگ لغت هوشیار
میته در فارسی مرده نسا لاشه، مردار مونث میت، حیوانی که خود مرده باشد یا با ذبحی غیر شرعی کشته شده باشد مردار: (پوشش (مغول) از جلو دکلاب و فارات و خورش از لحوم آن ومیته های دیگر. {توضیح خوردن گوشت چنین حیوانی در غیر ضرورت شرعاجایز نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میعه
تصویر میعه
میعه در فارسی شفتدار (استرک) از گیاهان استرک: (و نتواند که بوی گل را از بوی میعه جداکند. {یا میعه سائله (سایله)، ماده ای رزینی (از جنس سقز) که از انواع مختلف کاج ها بدست میاید و از تقطیرآن کلفن حاصل میشود. یا میعه یابسه. کلفن
فرهنگ لغت هوشیار
نامی است از نامهای زنان، یا منیژه خانم (منیجه خانم)، خود خواه متکبر: (شپشش منیژه خانم است، {شپش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیژه
تصویر بیژه
ویژه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گمیژه
تصویر گمیژه
مخلوط آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمیژه
تصویر آمیژه
آمیخته مخلوط ممزوج، آنکه ریش دو مویه دارد، اختلاط و امتزاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیژه
تصویر بیژه
((ژِ))
خالص، بی غش، خاص، ویژه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میله
تصویر میله
((لِ))
قطعه نازک و دراز فلزی یا چوبی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میزه
تصویر میزه
((زَ یا زِ))
شاش، ادرار، میز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میزه
تصویر میزه
((زَ یا زِ))
میان زین اسب، خانه زین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میره
تصویر میره
((مِ رِ))
سرور، رییس، کدخدا، معشوق، فاسق
فرهنگ فارسی معین
((مَ دَ یا دِ))
آرد گندم که آن را دو بار بیخته باشند و نانی که از این آرد پخته باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میوه
تصویر میوه
((وِ))
بار، ثمر
میوه دل: کنایه از فرزند است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موژه
تصویر موژه
((ژِ))
موژ. مویه، اندوه، غم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ویژه
تصویر ویژه
خصوص، خاص، مخصوص
فرهنگ واژه فارسی سره