معنی میزه
- میزه((زَ یا زِ))
- شاش، ادرار، میز
واژههای مرتبط با میزه
میزه
- میزه
- میان زین اسب، خانه زین
میزه
- میزه
- میان زین. (لغت فرس اسدی). میان زین و خانه زین. (ناظم الاطباء). میان زین بود. (فرهنگ اوبهی). میان زین اسب را گویند که خانه زین باشد. (برهان) (آنندراج) (از شعوری ج 2 ورق 366)
میشه
- میشه
- مشی
آمیزه
- آمیزه
- تلفیق
ریزه
- ریزه
- ذره
آمیزه
- آمیزه
- آمیخته، مخلوط
موزه
- موزه
- دیرین کده
منزه
- منزه
- پاک
ریزه
- ریزه
- خرد، صغیر، بسیار ریز
