- مُدَجَّن
- اهلی، اهلی شده
معنی مُدَجَّن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دودی، سیگار کشیدن
از قبل برنامه ریزی شده، آراسته شده است
فرش شده، پر شده
بهبود یافته، تقویت شده
رونویس کننده، وبلاگ نویس
ویران شده، ویرانگر
پرورش یافته، خراب شده، خودراضی
آموزش دیده، مربّی
باریک شده، مخروطی
تشویق شده، دلگرم کننده
چاپ دار، تزئین شده است
قابل فریب، شاید، دست یافتنی
نمکین شده، آهنگساز
اجاره ای، اجاره شده