معنی مُدَلَّل
مُدَلَّل
پرورش یافته، خراب شده، خودراضی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُدَلَّل
مُظَلَّل
مُظَلَّل
سایِه دار
دیکشنری عربی به فارسی
مُضَلَّل
مُضَلَّل
گُمراه، گُمراه کُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُدَمَّر
مُدَمَّر
ویران شُدِه، ویرانگَر
دیکشنری عربی به فارسی
مُدَرَّب
مُدَرَّب
آموزِش دیدِه، مُرَبّی
دیکشنری عربی به فارسی
مُدَخَّن
مُدَخَّن
دودی، سیگار کِشیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
مُدَجَّن
مُدَجَّن
اَهلی، اَهلی شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُدَبَّب
مُدَبَّب
باریک شُدِه، مَخروطی
دیکشنری عربی به فارسی
مُحَلَّف
مُحَلَّف
هِیئَتِ مُنصِفِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُطَوَّل
مُطَوَّل
پُرگویی، طولانی
دیکشنری عربی به فارسی