معنی مُمَكَّن
مُمَكَّن
قابل فریب، شاید، دست یافتنی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُمَكَّن
مُمَجَّن
مُمَجَّن
اَز قَبل بَرنامِه ریزی شُدِه، آراستِه شُدِه اَست
دیکشنری عربی به فارسی
مُبَطَّن
مُبَطَّن
فَرش شُدِه، پُر شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُحَسَّن
مُحَسَّن
بِهبود یافتِه، تَقوِیت شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُدَخَّن
مُدَخَّن
دودی، سیگار کِشیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
مُدَجَّن
مُدَجَّن
اَهلی، اَهلی شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُزَيَّن
مُزَيَّن
چاپ دار، تَزئِین شُدِه اَست
دیکشنری عربی به فارسی
مُرَكَّز
مُرَكَّز
مُتِمَرکِز، مَرکَز
دیکشنری عربی به فارسی
مُرَكَّب
مُرَكَّب
تَرکیبی، مُرَکَّب
دیکشنری عربی به فارسی
مُنَكَّه
مُنَكَّه
مَزِّه دار، طَعم دار شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی