جدول جو
جدول جو

معنی مَائلَ - جستجوی لغت در جدول جو

مَائلَ
شیب دادن، مورّب
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مسائل
تصویر مسائل
مسئله ها، موضوع ها، مطلب ها، پرسشهایی درباره مسائل شرعی، امور مشکل، معضل ها، سؤال ها، پرسش ها، جمع واژۀ مسئله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسائلت
تصویر مسائلت
سؤال کردن، پرسیدن
فرهنگ فارسی عمید
مسائلت در فارسی پرسیدن پرس و جو سوال کردن پرسیدن: اما مقام مسائلت و اقامت بینت بر بندگان آنست که رب العالمین
فرهنگ لغت هوشیار
سوال کردن پرسیدن: اما مقام مسائلت و اقامت بینت بر بندگان آنست که رب العالمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موائله
تصویر موائله
پناه گرفتن بسوی خدا
فرهنگ لغت هوشیار
گراینده بچیزی میل کننده راغب شایق: خری چند مایل به جلهای رنگین ددی چند راغب به آفت رسانی. (وحشی. چا. امیر کبیر 269)، خمیده برگردیده، نزدیک به متمایل به: کتی قهوه یی وشلواری زرد رنگ مایل بسبز پوشیده بود
فرهنگ لغت هوشیار
مخایل در فارسی، جمع مخیله، نشان ها پنداشتها ابر های گولزن جمع مخیله: نشانه ها علامتها: و مخایل مزید مقدرت و دلایل دوام سلطنت آن شاه رایزن از پرتو نور ضمیر این وزیر رایزن هر روز ظاهرتر چهره نمود، ابرهایی که طلیعه باران هستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسائل
تصویر مسائل
موضوعات، مساله ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسائل
تصویر مسائل
پرسمانها، پرسشها، دشواری ها
فرهنگ واژه فارسی سره
مردن، او درگذشت
دیکشنری عربی به فارسی
مایل، کج
دیکشنری عربی به فارسی
گفتن، او گفت
دیکشنری عربی به فارسی
زیاد اصرار کردن، او مدّت زیادی طول کشید، طولانی کردن، دراز کردن
دیکشنری عربی به فارسی
کج کردن، پول
دیکشنری عربی به فارسی
آبی، آب، آبکی
دیکشنری عربی به فارسی
مایل، تمایل، مستعد
دیکشنری اردو به فارسی