- مویین
- ظریف
معنی مویین - جستجوی لغت در جدول جو
- مویین
- منسوب به مو، آنچه از موی بافته و ساخته شده مویینه
- مویین
- ساخته شده و تابیده شده از مو
- مویین
- ساخته شده از موی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به مو، آنچه از موی بافته و ساخته شده، پوستین (از سنجاب سمور قاقم و غیره) : (گر چه یک موی ز مویینه ندارد بنده ورچه آسیب حوادث اثری در سرماست {} در پناه تو ز مویینه مدد می طلبم زانکه چون موی مرا لشکر سرما زقفاست) (سعدی هروی.: مو)
جمع اموی بنی امیه
آنچه که از روی ساخته شده باشد
تهیه شده از موم، مومی
در حال موییدن، نوحه کنان، زاری کنان
مویه کردن، گریه و زاری کردن، نوحه و شیون کردن، برای مثال بدرید جامه به تن زال زر / بمویید و بنشست بر خاک بر (فردوسی۲ - ۲۸۷)
نویان، شاهزاده، پادشاه زاده، امیر، فرمانده سپاه
آلت کوچک شبیه انبر که با آن مو از صورت می چینند، خارچینه
جمع موید. در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
گریان و نوحه کننده، در حال موییدن
گریه و زاری کردن، نوحه کردن شیون کردن
آن چه که از روی ساخته شده باشد، محکم، استوار
گریه کنان، نوحه کنان
پوستین دوز