جدول جو
جدول جو

معنی مومین

مومین
مومی، مومی شده و از موم ساخته شده، (ناظم الاطباء)، هرچیز که از موم ساخته باشند، (آنندراج) :
بر دل مومین و جان مؤمنش
مهر و مهر دین مهیا دیده ام،
خاقانی،
به هر مجلس که شهدت خوان درآرد
به صورتهای مومین جان درآرد،
نظامی،
- جامۀ مومین، موم جامه و مشمع، (ناظم الاطباء)، مرادف موم جامه است، (آنندراج) :
باتریهای حسودان چرب ونرمی می کنم
جامۀ مومین بود آسیب باران را علاج،
محمدسعید اشرف (از آنندراج)،
- طبع مومین، سرشت و طبیعت نرم همچون موم،
- نخل مومین، صورت نخلی که از موم ساخته باشند، پیکرۀ درخت نخل که از موم ساخته شده باشد:
بلی نخل خرمای مریم بخندد
بر آن نخل مومین که غیلان نماید،
خاقانی،
رجوع به مدخل نخل مومین شود
لغت نامه دهخدا