معنی زویین
- زویین(پسرانه)
- زوپین
واژههای مرتبط با زویین
زوپین
- زوپین
- نام پسر کاووس پادشاه کیانی
زیوین
- زیوین
- نقره ای، نقره گون
مویین
- مویین
- ظریف
رویین
- رویین
- آنچه که از روی ساخته شده باشد
زوجین
- زوجین
- زن و شوهر
زوبین
- زوبین
- نیزه کوچکی که بر سر آن دو شاخه بود و در جنگهای قدیم آن را بروی دشمن پرتاب می کردند
زویدن
- زویدن
- بلند شدن و مرتفع شدن
زورین
- زورین
- زبرین بالایی
نویین
- نویین
- نویان، شاهزاده، پادشاه زاده، امیر، فرماندهِ سپاه
