جدول جو
جدول جو

معنی مولدین - جستجوی لغت در جدول جو

مولدین(مُ وَلْ لَ)
مولدون. شاعران پس از مخضرمین و پیش از محدثین. شاعران عرب که در اسلام متولد شدند نه در دورۀ جاهلی و از معاریف آنانند: فرزدق، جریر، اخطل، قطامی، کمیت بن زید الاسدی، مساوربن هند، عدی بن رقاع، کثیر، عزه، عمر بن ابی ربیعه، راعی، ابن مقبل، ابن مفرغ، لیلی الاخیلیه و غیرهم. و تقسیم کنند شعرای عرب را از حیث زمان بدین ترتیب: شعرای جاهلیت، شعرای مخضرمین، شعرای مولدین و شعرای محدثین. جاهلیین شعرای پیش از ظهور اسلام باشند که درک زمان مسلمانی نکرده اند. مخضرمین آنانند که به جاهلیت زاده اند و در دورۀ اسلام درگذشته اند. و مولدین آنانند که در اوایل دورۀ اسلام زاده اند. و محدثین زماناً پس از مولدین باشند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
مولدین
جمع مولد، زادگان برساختگان تازی پروردان تازی گشتگان نو واژگان، جمع مولد، آپوراکان زایاکان پدیدارندگان یاخته های زایا جمع مولد در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تولیدن
تصویر تولیدن
رمیدن، به یک سو رفتن، دور شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مولیدن
تصویر مولیدن
درنگ کردن، دیر کردن، دیر ماندن، برای مثال بمولیم تا آن سپاه گران / بیایند گردان و جنگ آوران (فردوسی - ۳/۱۳۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لولیدن
تصویر لولیدن
در جای خود جنبیدن و پیچیدن، لول خوردن، لول زدن
درهم لولیدن: درهم رفتن و در یک جا جنبیدن جمعیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شولیدن
تصویر شولیدن
درهم شدن، آشفته و پریشان گشتن، درمانده و حیران شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لولئین
تصویر لولئین
ظرف سفالی لوله دار شبیه آفتابه، ابریق، لوله هنگ، لولهنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجلسین
تصویر مجلسین
مجلس شورا و مجلس سنا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فوردین
تصویر فوردین
فروردین، ماه اول سال خورشیدی پس از اسفند و پیش از اردیبهشت، ماه اول بهار، روز نوزدهم از هر ماه خورشیدی
فرهنگ فارسی عمید
(مُ وَحْ حِ)
الموحدین. سلسلۀ سلاطینی که در افریقا و اسپانیا سلطنت داشتند. (یادداشت لغت نامه). فرقه ای از مسلمین در شمال افریقا که به عنوان اعتراض بر عقاید مسلمین مشبهی و مجسمی قیام کردند و بر خلاف ایشان به نفی تشبیه و تجسیم در باب ذات باری تعالی عقیده داشتند. پیشوای این فرقه ابوعبدالله محمد بن تومرت بود از قبیلۀ مسموده که مردم را به توحید می خواند و پیروانش او را مهدی منتظر می دانستند. او در سال 522 هجری قمری درگذشت و ریاست فرقۀ او به جانشین و برادرش عبدالمؤمن رسید (سال 524) و او در سال 534 دست به تسخیر ممالک زد. در سال 538 سپاه المرابطین را مغلوب ساخت و بلاد وهران و تلمسان فاس و سبته و سالی را گرفت و در سال 541 مراکش را تسخیر و سلسلۀ امرای مرابطی را برانداخت و در سال 540 با اعزام سپاهی به اسپانیا همه سرزمینهای مسلمان نشین آنجا را گرفت. و در سال 547 سلسلۀ بنی حماد را در الجزایر منقرض کرد و در سال 553 تونس را گرفت و طرابلس را ضمیمۀقلمرو خود ساخت. و بدین ترتیب همه کشورهای ساحلی شمال افریقا از مصر تا اقیانوس اطلس را به زیر فرمان و تصرف خود درآورد. جانشینان او لیاقت او را نداشتندو دولت اسپانیا در سال 632 هجری قمری آنها را شکست داد و بعد مسلمین را از همه شبه جزیره خارج ساخت. و در سال 667 هجری قمری قبیلۀ بنی مرین آنها را در مراکش منقرض کردند و بر شهر مراکش استیلا یافتند. تسلط موحدین بر شمال افریقا و حکومت آنان از سال 524 تا 667 هجری قمری ادامه یافت و جمعاً سیزده تن از این سلسله حکومت راندند. (از ترجمه طبقات سلاطین اسلام صص 39- 41). و نیز رجوع به معجم الانساب و الاسرات زامباور شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان پاریز بخش مرکزی شهرستان سیرجان واقع در 65 هزارگزی شمال سعیدآباد با 100 تن جمعیت، آب آن از قنات و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(شِ وَ دَ)
درنگ کردن و تأخیر نمودن. (یادداشت مؤلف) (آنندراج) (برهان). دیری کردن و درنگی کردن. (از ناظم الاطباء) :
گریزان ز باد اندرآمدبه آب
به آید ز مولیدن اندر شتاب.
فردوسی.
بمولیم تا آن سپاه گران
بیایند و گردان و جنگاوران.
فردوسی.
نمولیم تا نزد خسرو شوند
به درگاه او لشکری نو شوند.
فردوسی.
- فرومولیدن، درنگ کردن:
خیره با خویشتن همی کولد
چون ببیند رهی فرومولد.
مسعودسعد.
، شک کردن و تردید نمودن، تأمل نمودن و تأنی کردن، سست و ناتوان شدن و درمانده و عاجز گشتن، نفرت و کراهت داشتن. (ناظم الاطباء) ، خزیدن و لغزیدن. (برهان) (آنندراج) (یادداشت مؤلف). لغزیدن، سلاح پوشیدن، خویشتن را زینت کردن و آرایش نمودن، نالیدن و گریستن. (ناظم الاطباء) ، بازگردیدن، بازگردانیدن. (ناظم الاطباء) (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فولادین
تصویر فولادین
منسوب به فولاد ساخته از فولاد فولادی پولادین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لولئین
تصویر لولئین
آفتابه گلی ابریق. یا لولهنگ اش آب میگیرد (برمیدارد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لولیین
تصویر لولیین
آفتابه گلی ابریق. یا لولهنگ اش آب میگیرد (برمیدارد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لولیدن
تصویر لولیدن
در جای خود جنبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لولهین
تصویر لولهین
لولهنگ یا لولهین اش (بسیار) آب میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
لمس کردن و دست یا افزار بر چیزی کشیدن، چیزی را در دست مکرر فشار دادن، ساییدن
فرهنگ لغت هوشیار
ماه اول سال شمسی و آن مدت توقف آفتابست در برج حمل و مدت آن را اکنون 31 روز گیرند، نام روز نوزدهم از هر ماه شمسی (فروردین روز)
فرهنگ لغت هوشیار
حلقه ای باشد که بر چار چوب در و صندوق نصب کنند و چفت یا زنجیر را بدان اندازند، زلف معشوق. توضیح: بعضی این کلمه را زلفین بصیغه تثتیه خوانند ولی باید دانست که اولا زلف در عربی قدیم نیامده و معربست و ثانیا استعمال دوزلفین و زلفینکان از طرف گویندگان رفع شبه میکند. مع هذا گاهی به صیغه تثنیه هم بر خلاف اصل استعمال شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شولیدن
تصویر شولیدن
متحیر و درمانده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تولیدن
تصویر تولیدن
بیک سو رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی روغنک ماده ایست که در روغنهای چرب مانند روغن زیتون و پیه و چربی وجود دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولتین
تصویر دولتین
جمع دوله، دو کشور تثنیه دولت دو دولت: دولتین ایران و پاکستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بولدان
تصویر بولدان
شاشدان ظرفی که در آن بول کنند گمیزدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مولیدن
تصویر مولیدن
تاخیر نمودن، دیری و درنگی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مویدین
تصویر مویدین
جمع موید. در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موجدین
تصویر موجدین
جمع موجد در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موحدین
تصویر موحدین
جمع موحد، یکی دانان، یکتا پرستان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مولف، گرد آورندگان نویسندگان جمع مولف. در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : علاوه بر نصوص صریحه مولفین مذکور در فوق خود هیئت کتابت این کلمه... قرینه صریحه قاطعه دیگری است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقلدین
تصویر مقلدین
جمع مقلد در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متولد در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : متولدین سال... از خدمت نظام وظیفه معاف شدند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مالک، خاوندان داشتاران جمع مالک درحالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مولیدن
تصویر مولیدن
((دَ))
درنگ کردن، تأخیر کردن، تردید نمودن
فرهنگ فارسی معین
درنگ کردن، تاخیر کردن
متضاد: شتافتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد